گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد يازدهم
سوره سی و نهم (زمر) ...



ص : 217
اشاره
صفحه 192 از 372
که در مدینه نازل شده. « قُلْ یا عِبادِيَ » این سوره مبارکه را سورة العرب گویند و در مکه نزول یافته الّا آیه
عدد آیات: ... ص : 217
هفتاد و پنج آیه.
عدد کلمات: ... ص : 217
هزار و صد و هشتاد کلمه.
عدد حروف: ... ص : 217
چهار هزار و هفتصد و چهار حرف.
ثواب تلاوت: ... ص : 217
ثواب الاعمال- از حضرت صادق علیه السلام مروي است: هر که قرائت نماید سوره زمر را، عطا فرماید خدا او را شرف دنیا و
آخرت و عزیز نماید او را بدون مال و عشیره، بر وجهی که هر که او را بیند سطوت از او پیدا کند و حرام فرماید جسد او را بر آتش
«1» . جهنّم
تذکره: ... ص : 217
درك خصوص این ثواب بتمامه منوط است به عمل این سوره مبارکه.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 1] ... ص : 217
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ( 1
__________________________________________________
.141 - 1) ثواب الاعمال (چ بیروت 1403 ق) ص 142 )
ص: 218
تَنْزِیلُ الْکِتابِ: نازل نمودن قرآن بر حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله، مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ: از جانب خدائی که غالب است بر
تمام امور، دانا به همه افعال و اقوال.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 2] ... ص : 218
( إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ ( 2
إِنَّا أَنْزَلْنا: بدرستی که ما نازل فرمودیم، إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ: بسوي تو این کتاب قرآن را به راستی و درستی نه به باطل و کجی،
صفحه 193 از 372
فَاعْبُدِ اللَّهَ: پس پرستش کن خداي را، مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ: در حالتی که خالص شونده باشی براي او پرستش را.
ظاهر خطاب به حضرت و لکن مراد امت باشند، یعنی اي امت مرحومه عبادت خود را پاك و پاکیزه دارید از شرك.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 3] ... ص : 218
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ
( إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ ( 3
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ: آگاه باشید مر خداي راست پرستش پاك از شرك، یعنی سزاوار آنست که طاعت او خالص باشد از شائبه
ریا و لوث شرك، زیرا ذات الهی یگانه است در ذات و صفات. وَ الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا: و آنانکه فرا گرفتند، مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ به غیر از
خداي به حق اولیائی که به زعم خود معبودانند، ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا: به اعتقاد باطل گویند ما پرستش نمیکنیم ایشان را مگر براي
آنکه نزدیک گردانند ما را، إِلَی اللَّهِ زُلْفی بسوي خدا نزدیک گردانیدنی، یعنی
ص: 219
پرستیدن ما ایشان را به جهت آنست که شفاعت ما نمایند و به سبب آن شفاعت مقرب درگاه الهی شویم. إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ:
بدرستی که خداي تعالی حکم فرماید میان ایشان روز قیامت، فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ: در آن چیزي که ایشان اختلاف میکنند و
ظاهر سازد بطلان همه را و حق را از باطل ممتاز سازد. إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي: بدرستی که خداي تعالی هدایت ننماید به اجبر و اکراه، مَنْ
هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ: کسی را که دروغگو است در ادعاي شفاعت الهیه، بسیار ناسپاس در حق منعم حقیقی خود که منکر وحدانیت او
باشد و جاحد اخلاص عبودیت.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 4] ... ص : 219
( لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ( 4
لَوْ أَرادَ اللَّهُ: اگر خواستی خدا بر سبیل فرض، أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً: اینکه فرا گیرد فرزندي چنانچه مشرکین ادعا کنند، لَاصْ طَفی مِمَّا یَخْلُقُ:
هر آینه برگزیدي از آنچه میآفریند، ما یَشاءُ: آنچه خواستی، زیرا غیر از او هیچ موجودي نیست مگر آنکه مخلوق او است، پس از
مخلوقات آنچه اراده نمودي ولد او خود اختیار نمودي، لکن ذات سبحانی اجلّ و اعلی باشد از احتیاج به ولد و مخلوق مماثل خالق
نخواهد بود. سُبْحانَهُ: منزّه است ذات او از اتخاذ ولد، هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ: او است خداي یگانه قهر کننده و درهم شکننده جمیع
جبابره.
تبصره: برهان نفی ولد را اشعار است، زیرا الوهیّت حقیقیّه مستلزم وحدت ذاتیّه است، و وحدت ذاتیّه منافی مماثلت و مشابهت او به
ما سوي باشد فضلا از توالد و تناسل و قهاریّت منافات دارد با اتّخاذ شریک به حکم عقل.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 5] ... ص : 219
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَ  می أَلا هُوَ
( الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ( 5
ص: 220
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: خداي به حق آن ذاتی است که بیافرید آسمانها و زمینها را، بِالْحَقِّ: به راستی و درستی نه به باطل و عبث
بلکه در آفریدن آنها چندین هزار آثار قدرت و اطوار حکمت مندرج است تا به تدبّر و تفکر در آنها معرفت به وحدانیت سبحانی
صفحه 194 از 372
پیدا کنند. یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ: در میآورد شب را به روز، یعنی به پرده ظلمت شب نور روز را میپوشاند. وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی
اللَّیْلِ: و در میآورد روز بر شب، یعنی به شعاع ضیاء روز، ظلمت شب را پنهان میسازد. یا شب را به روز میافزاید و روز را
میکاهد و روز را به شب متزاید و شب را ناقص گرداند. وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ: و رام کرد آفتاب و ماه را، یعنی جاري ساخت
آنها را بر طرز واحد، کُلٌّ یَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَ  می: هر یک آنها میرود در فلک خود تا زمانی نام برده شده، یعنی وقت معین که منتهی
دور آنست در سیر هر روز یا هر ماه یا هر سال. یا وقت انقطاع سیر او که قیامت باشد. أَلا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ: بدانید که خداي غالب
است بر تمام مکونات، بسیار آمرزنده که با وجود شرك و معصیت، سلب نفرماید از بنی آدم اصناف نعمت را و معامله ننماید به
عقوبت. و محقق است ذاتی که قادر بر خلق آسمان و زمین و تسخیر آفتاب و ماه و ادخال شب در روز و بعکس باشد، هر آینه منزه
خواهد بود از اتخاذ ولد و شریک، زیرا آن از صفات محتاج، و ذات او غنی باشد.
دیگر از شواهد قدرت او:
ص: 221
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 6] ... ص : 221
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِ دَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَۀَ أَزْواجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی
( ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ ( 6
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِ دَةٍ: بیافرید شما را اي فرزندان آدم از تنی تنها که آدم علیه السلام باشد، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها: پس بیافرید از
آن نفس، زن او را، یعنی حوا.
تنبیه: خلق آدم و حوا دو آیتی هستند دال بر وحدانیت و قدرت الهی که یکی عادت مستمره و دیگر عادت غیر مستمره، زیرا معهود
دال بر تراخی تا تنبیه باشد بر « ثم » نیست که خلق زن از ضلع مرد، پس آیه دوم اقوي باشد در اکمال قدرت، و لذا آن را به لفظ
مباینت آن از آیه اولی به فضل و مزیت و تراخی در زیادتی کمال قدرت.
وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ: و ایجاد نمود براي شما از چهار پایان، ثَمانِیَۀَ أَزْواجٍ: هشت صنف را که زوج یکدیگرند، یعنی نر و ماده از
شتر و گاو میش و بز.
نکته: ذکر انزال تنبیه است بر آنکه نشو انعام به نبات، و نمو نبات به آب باران که سبب آنست از قبیل تسمیه مسبب به اسم سبب.
یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ: میآفریند شما را در شکمهاي مادران شما، خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ: آفریدنی از پس آفریدنی، یعنی نطفه را
علقه، علقه را مضغه، مضغه را استخوان، بعد گوشت به آن پوشاند، پس تسویه آن فرماید بتدریج، فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ: در سه تاریکی:
ظلمت مشیمه، ظلمت رحم، ظلمت شکم، ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ: آنکه خلق این اشیاء کرده و میکند خدائی است که پروردگار شما
است، لَهُ الْمُلْکُ: مراور است پادشاهی مطلق بر جمیع مخلوقات که لا زال و لا یزول است، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نیست معبودي به حق مگر
ذات یگانه او که سزاوار پرستش و ستایش باشد. فَأَنَّی تُصْ رَفُونَ: پس کجا برگردانیده میشوید از راه حق که توحید است و میل
نمائید به اشراك با وجود ظهور دلایل واضحه و حجج لامعه.
ص: 222
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 7] ... ص : 222
اشاره
صفحه 195 از 372
إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ
( فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ( 7
إِنْ تَکْفُرُوا: اگر کافر شوید اي شنوندگان، یا کفران نعمت نمائید و به شکرانه قیام نکنید، فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ: پس بدرستی که
خداي تعالی بینیاز است از شما یا از شکرگزاري شما، پس کفر و کفران شما ضرري به ساحت کبریائی نرساند بلکه عاقبت خسران
آن به شما برگردد. وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ: و راضی نیست و نمیپسندد براي بندگان خود کفر را و امر ننماید به آن، زیرا منشأ
ضرر بندگان شود. وَ إِنْ تَشْکُرُوا: و اگر سپاسداري کنید، یَرْضَهُ لَکُمْ: راضی باشد و بپسندد براي شما زیرا شکرگزاري سبب مزید
نعمت دنیوي و زیادتی اجر اخروي گردد. وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ: و برندارد نفسی که بردارنده وبال خود است، وِزْرَ أُخْري بار گران نفس
دیگر را، یعنی کسی را به گناه دیگري مؤاخذه ننماید، زیرا عدول از عدل است، پس هر کس گروگان عمل خود باشد. ثُمَّ إِلی
رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ: پس بسوي محضر پروردگار شما است بازگشت شما، فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: پس آگاه سازد شما را بجزاي آنچه
بودید در دنیا بجا آوردید از طاعت و معصیت، إِنَّهُ عَلِیمٌ: بدرستی که او داناست، بِذاتِ الصُّدُورِ:
به آنچه در سینهها است از اسرار مخفیه، پس چگونه اعمال از او پوشیده شود.
تبصره: ... ص : 222
در آیه شریفه دلالاتی است:
-1 اثبات غناي ذاتی حق از ایمان و شکران بندگان.
-2 عدم رضایت و اراده کفر نسبت به بندگان، زیرا مرید کفر فرع رضاي به آن، و آیه دالّ است بر عدم رضاي سبحانی، پس مرید
کفر نباشد.
-3 شکران نعمت موجب رضاي سبحانی و مزید نعمت و مآل سپاسداري
ص: 223
راجع به بندگان خواهد بود.
-4 اخبار به آنکه وزر و وبال کسی بر دیگري تحمیل نشود و هر نفسی گروگان عمل خود باشد.
-5 اثبات معاد و بازگشت بندگان به قیامت و پاداش یافتن بجزاي اعمال از خیر و شر و طاعت و معصیت.
-6 دانا بودن خداي تعالی به آنچه در سینهها مخفی و مستور باشد.
شأن نزول: ... ص : 223
ابو حذیفۀ بن مغیره به بلیه گرفتار شد، به حضرت احدیت توبه و ترك بتپرستی نمود، چون بلیّت به نعمت مبدل شد، مرتد گردید
و به گمراهی مردمان مشغول شد آیه شریفه نازل شد:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 8] ... ص : 223
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُ رٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَ ۀً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ
( تَمَتَّعْ بِکُفْرِكَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ ( 8
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ: و هرگاه رسید آدمی را، ضُ رٌّ: ضرري از مرض و قحطی و شدت و غیر آن از اقسام بلیت، دَعا رَبَّهُ: بخواند
پروردگار خود را، مُنِیباً إِلَیْهِ: در حالتی که بازگردنده است بسوي او و استعانت جوینده بدرگاه او و ترك کننده عبادت غیر او، ثُمَّ
صفحه 196 از 372
إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَ ۀً مِنْهُ: پس چون عطا فرمود خداي تعالی او را نعمتی از نزد خود، یعنی آن نقمت را به نعمت بدل نمود، او مشعوف و
مغرور آن نعمت شده، و نَسِیَ ما کانَ: فراموش گرداند آن بلیه و ضرر را که، یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ: میخواند خداي را براي کشف و
دفع آن پیش از وصول این نعمت، وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً: و قرار داد براي خدا همتایان، یعنی بتان را شریک او گردانید در عبادت، لِیُضِلَّ
عَنْ سَبِیلِهِ: تا گمراه گرداند مردمان را از راه خدا که دین اسلام
ص: 224
است. قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِكَ قَلِیلًا: بگو اي پیغمبر این کافران و جاحدان را برخوردار و بهرهور باش به کفر خود زمان کمی که مدت عمر
باشد و عن قریب این نعمت زوال یابد، إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ: بدرستی که تو از ملازمان آتش جهنم خواهی بود.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 9] ... ص : 224
اشاره
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِ داً وَ قائِماً یَحْ ذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَ ۀَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ
( أُولُوا الْأَلْبابِ ( 9
پس میفرماید آیا این کافر معاند بهتر است، أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ: یا کسی که ایستاده دعا کننده است در اثناي نماز، یا همیشه قائم است به
وظائف عبادت، یا قاري قرآن است، آناءَ اللَّیْلِ: در ساعتهاي شب.
یعنی کسی که در «1» ، مؤید قول اول است روایت حضرت باقر علیه السلام که مراد از این، متهجد است در نماز شب قنوت خواند
نماز شب به قنوت مشغول است.
ساجِ داً وَ قائِماً: در حالتی که سجده کننده است مر خداي را و قیام نماینده، یعنی گاهی در سجده گاهی در قیام، یَحْ ذَرُ الْآخِرَةَ:
ترسد عذاب آخرت را، وَ یَرْجُوا رَحْمَ ۀَ رَبِّهِ: و امید دارد بخشایش پروردگار خود را، یعنی با وجود کثرت عبادت مردد است میان
خوف و رجاء.
تبصره: ... ص : 224
آیه اشعار است به آنکه مقام خوف و رجاي مؤمن مساوي است، و در حدیث وارد شده: لو وزن خوف المؤمن و رجائه لاعتدلا: اگر
«2» . موازنه کنند خوف و رجاء مؤمن را، هر آینه معتدل باشد
تتمه: ... ص : 224
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام شبی با قنبر در کوچه کوفه میگذشت،
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1401 ق) ج 4 ص 491 )
.( 2) به این مضامین، اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الخوف و الرجاء (ج 2 ص 55 )
ص: 225
«... أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً » : به خانهاي رسید، یکی این آیه میخواند
قنبر گوید: من آنجا توقف کردم، حضرت گذشت، باز نگریست فرمود: قنبر چرا ایستادهاي؟ گفتم: یا امیر المؤمنین آوازي حزین از
صفحه 197 از 372
این خانه به گوش میرسد.
فرمود: یا قنبر، نوم علی یقین خیر من عبادة فی شکّ: خواب نمودن با یقین اعتقادیه بهتر است از عبادت در شک. من تعجب نمودم،
درب آن خانه را نشان کردم. روز آنجا رفتم، تفحص او نمودم، معلوم شد خانه منافقی بود، عرض کردم: یا امیر المؤمنین از کجا
«1» . دانستی آن منافق است؟ فرمود: راعی چگونه رعیت را نشناسد و عالم به خزائن پادشاهی نباشد
بعد از نفی استواي فریقین در قوه عملیه، سلب استواي آنها فرماید در قوه علمیه و میفرماید:
قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الَّذِینَ یَعْلَمُونَ: بگو آیا مساوي و برابرند آنکه میدانند دلایل توحید و معارف الهیه را، وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ: و آنانکه
یعنی مساوي نیست عالم به علم دین با جاهل به مناهج یقین، « استفهام انکاري » علم ندارند به معارف الهیه، جاهلند به حقایق ربانیه
إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ: اینست و جز این نیست که متذکر شوند به امثال این آیات صاحبان عقل خالص از شوائب و اوهام.
تحقیق: ... ص : 225
از جمله قضایائی که عرف و عقل و شرع به حکومت آن متحدند، عدم تساوي عالم با جاهل باشد. بیان جهت عقلیه: معقولات
منقسم شوند به موجود و معدوم، و شک نیست که موجود اشرف باشد موجود هم منقسم شود به جماد و نامی، و شک نیست که
نامی اشرف باشد نامی هم منقسم شود به حساس و غیر آن، و شک نیست که حساس اشرف باشد حساس هم دو قسم شود عاقل و
غیر عاقل، و شک نیست که عاقل اشرف باشد عاقل هم منقسم شود به عالم و جاهل، شک نیست که عالم اشرف باشد پس عالم
اشرف معقولات خواهد بود، بنابراین هیچ چیز به مقام علم و عالم نخواهد رسید.
__________________________________________________
1) منهج الصادقین، ج 8، ص 79 . و حدیث در غرر الحکم و درر الکلم (با ترجمه و چاپ دانشگاه تهران) ج 6، ص 170 رقم 9958 )
بجاي عبادة، صلاة ذکر کرده است.
ص: 226
فرمود حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله: فضل العالم علی العابد کفضلی علی ادناکم: فضیلت عالم بر عابد مانند فضیلت من است
.«1» بر پستترین شما
هر صبحگاه باش عالم یا متعلم یا «2» : -2 فرمود آن حضرت: اغد عالما او متعلّما او مستمعا او محبّا لهم و لا تکن الخامس فتهلک
مستمع علم یا دوستدار علم، و نبوده باش پنجمی که هلاك شوي.
-3 حضرت صادق علیه السلام فرماید: انّ النّاس رجلان: عالم و متعلّم و سائر النّاس غثاء، فنحن العلماء و شیعتنا المتعلّمون و سائر
مردم دو مردند: «3» : النّاس غثاء
عالم و متعلم، و سایر مردم خاشاك هستند که سیل آورد. پس مائیم علماء، و شیعیان ما متعلمیناند، و سایر مردم غثاء هستند.
مائیم آنان که عالمند «4» : -4 حضرت صادق علیه السلام فرماید: نحن الّذین یعلمون و عدوّنا الّذین لا یعلمون و شیعتنا اولوا الالباب
و دشمنان ما نادان و شیعیان ما اولوا الالباب هستند.
مراد از این علم علم به معارف الهیه و احکام شرعیه که امر به آن شده.
در دیوان منسوب به مولا امیر المؤمنین علیه السلام است:
الناس من جهۀ التمثال اکفاء ابوهم ادم و الام حواء فان یکن لهم من اصلهم شرف یفاخرون به فالطین و الماء لا فضل الا لاهل العلم
«5» انهم الی الهدي لمن استهدي ادلاء
__________________________________________________
صفحه 198 از 372
1) احادیث در فضیلت عالم: اصول کافی ج 1، کتاب فضل العلم، احتجاج طبرسی ج 1، باب 1 فضل العلماء و نیز بحار الانوار ج 1 )
ص 162 تا آخر و ج 2 تماما در مورد علم و فضیلت عالم و متعلم است.
. 2) بحار الانوار، ج 1، ص 195 ، ح 13 )
. 3) بحار الانوار، ج 1، ص 194 ، ح 8 )
. 4) نورالثقلین، ج 4، ص 479 ، ح 21 . و نیز مجمع البیان ج 4 ص 491 )
5) ابتداي دیوان منسوب به امیر المؤمنین جمع و ترتیب: عبد العزیز الکرم، ناشر المکتبۀ الشعیۀ. [...] )
ص: 227
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 10 ] ... ص : 227
اشاره
قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَ نُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَ نَۀٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَۀٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ
(10)
قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا: بگو اي پیغمبر اي بندگان من آنانکه ایمان آوردهاند به وحدانیت من و نبوت تو، اتَّقُوا رَبَّکُمْ: بپرهیزید و
بترسید پروردگار خود را از مخالفت، لِلَّذِینَ أَحْسَ نُوا: مر آنان را که اعمال نیکو و پسندیده بجا آورند، فِی هذِهِ الدُّنْیا: در این دنیا یا
احسان نمودهاند به غیر خود از اعطاء به صدقات واجبه و مستحبه و غیر آن، حَسَ نَۀٌ: مثوبتی نیکو در نشأه آخرت که آن بهشت و
خلود در آنست. و به جهت مبالغه در فعل طاعات فرماید: وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَۀٌ: و زمین خدا وسعت دارد، یعنی اگر متعذر یا متعسر
باشد که در وطن خود عبادت کنید و اظهار شعائر اسلام نمائید، باید که از آنجا مهاجرت کنید و خود را به بلاد اسلام رسانید.
نزد بعضی آیه در باره جعفر بن ابی طالب و اصحاب او نازل شد که از مکه وطن مألوف خود براي حفظ دین مهاجرت نمودند،
لکن آیه عام است نسبت به اهل ایمان که از بلاد شرك جلاي وطن نموده به بلاد اسلام توجه و فارغ البال به وظایف دینی مشغول
شوند. و چون این قسمت موجب مشقت و تحمل زحمت است لذا فرماید:
إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ: جز این نیست که بتمام و کمال داده میشود صبر کنندگان بر مهاجرت، أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ: اجر ایشان بیشمار،
یعنی از بسیاري ثواب ممکن نباشد شماره آن نمایند.
اصبغ بن نباته روایت کند که با حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به عیادت امام حسین علیه السلام رفتم، امیر فرمود: چگونه اي یابن
رسول اللّه؟ گفت:
الحمد للّه خود را بهتر مییابم، بعد فرمود مرا بنشانید. چون او را نشاندند فرمود:
شنیدم از جدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: یا بنیّ انّ فی الجنّۀ شجرة یقال لها شجرة البلوي یؤتی باهل البلاء و لا ینصب
لهم میزان و لا ینشر لهم دیوان، بل یصبّ علیهم الاجر: اي پسر من بدرستی که در بهشت درختی است آن را شجرة البلوي گویند،
نامزد اهل بلا باشد، نصب ننمایند براي ایشان میزان اعمال و نشر نکنند
ص: 228
«1» «... انما یوفّی الصّابرون » : براي آن دیوان، بلکه مزد صبر را بر ایشان ریزان سازند، بعد تلاوت فرمود
شأن نزول: ... ص : 228
صفحه 199 از 372
کفار قریش به حضرت عرض کردند تو را چه بر آن داشته که اقتدا به اشراف قوم خود نکنی و دین جدیدي تاسیس کنی آیه
شریفه نازل شد:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 11 ] ... ص : 228
( قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ ( 11
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ: بگو اي پیغمبر بدرستی که من امر شدهام، أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ: به آنکه پرستش نمایم خداي به حق را، مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ: در
حالتی که خالص کننده باشم براي او دین را از لوث شرك، یعنی مأمورم موحّد باشم.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 12 ] ... ص : 228
( وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ ( 12
وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ: و امر شدهام به اینکه باشم، أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ: اول اسلام آورندگان، یعنی پیشواي آنها در دنیا و آخرت. حاصل
آنکه من مأمورم که خالص گردانم دین اسلام را از شرك و ریا و سبقت نمایم به اسلام و اعمال حسنه و اقوال مرضیه بر غیر خود.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 13 ] ... ص : 228
( قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ( 13
__________________________________________________
1) منهج الصادقین، ج 8، ص 81 . مجمع البیان ج 4/ ص 492 نیز روایتی به این مضمون از عیاشی آورده است: )
روي العیاشی بالاسناد عن عبد اللّه بن سنان عن ابی عبد اللّه علیه السلام قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: اذا نشرت
الدواو بن و نصبت الموازین لم ینصب لاهل البلاء میزان و لم ینشر لهم دیوان ثم تلا هذه الایۀ انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر
حساب.
ص: 229
قُلْ إِنِّی أَخافُ: بگو اي پیغمبر بدرستی که من میترسم، إِنْ عَ َ ص یْتُ رَبِّی: اگر نافرمانی کنم پروردگار خود را به این وجه که طریق
توحید را بگذارم و منحرف شوم و دین شما را اختیار کنم، عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ: عذاب روز بزرگ را، یعنی روز قیامت که در اهوال
عظیمه شدیده کبیره است.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 14 ] ... ص : 229
( قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی ( 14
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ: بگو اي پیغمبر به مشرکان، خداي به حق را میپرستم و بس، مُخْلِصاً لَهُ دِینِی: در حالتی که کنندهام براي او دین خود
را از شوب شرك و طاعت خود را از لوث ریا.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 15 ] ... ص : 229
( فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ ( 15
فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ: پس پرستش کنید اي معاشر کفار آنچه خواهید، مِنْ دُونِهِ:
صفحه 200 از 372
غیر از خدا از بتان. این آیه به آیۀ السیف منسوخ شده. قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ: بگو اي پیغمبر به کفار بدرستی که زیانکاران از روي
حقیقت، الَّذِینَ خَسِرُوا: آنانند که زیان کردند، أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ: در نفوس خود و در کسان خودشان، یَوْمَ الْقِیامَۀِ:
روز قیامت، چه در آن روز به نفس خود منتفع نشوند به جهت ضلالت و از اهل خود انتفاع نبرند، زیرا همه از هم متفرق باشند و چه
بسا اهل آنها مؤمن در بهشت و خودشان در جهنم به عذاب گرفتار باشند. أَلا ذلِکَ: آگاه باشند این خسران، هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ: آن
زیان ظاهر و هویداست که بر هیچکس از اهل محشر پنهان
ص: 230
نباشد.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 16 ] ... ص : 230
اشاره
( لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ ( 16
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ: براي ایشان است از بالاي سر آنها، ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ: سایبانها از آتش، وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ: و از زیر پاي ایشان نیز
سایبانهاي آتش از درکات آتش. یعنی زیانکاران را سراپردهها و طبقات آتش جهنم است که احاطه کرده آنها را و همه را در میان
گرفته. ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ: آن عذاب موصوفه میترساند خدا به آن بندگان خود را به جهت رحمت واسعه خود تا بپرهیزند
از آتش و امتثال اوامر او نمایند و سرکشی و نافرمانی نکنند. یا عِبادِ فَاتَّقُونِ: اي بندگان من چون چنین عقوبتی در عقب شما است
پس بترسید از من و متعرض و موجبات سخط و غضب من نشوید.
تنبیه: ... ص : 230
خالق منان از راه لطف نسبت به بندگان به بیان شمهاي از آتش نیران تهدید فرماید که شاید متنبه شده پرهیزکار شوند و خود را به
مخالفت اوامر و نواهی الهی مورد سخط و غضب سبحانی قرار ندهند که عذاب قهاري را یاراي تحمل نیست.
شأن نزول: ... ص : 230
زمان جاهلیت زید بن عمرو، و سلمان، و أبو ذر، زبان به کلمه توحید گشودند و به اعتقاد تمام به وحدانیت الهی اعتراف و از کیش
آباء تبري جستند آیه شریفه در باره آنها نازل شد:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 17 ] ... ص : 230
( وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْري فَبَشِّرْ عِبادِ ( 17
وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ: و آنانکه اجتناب نمودند از شیطان که در غایت
ص: 231
طغیان و عدوان است و شیاطین انسی که رؤساي ضلالند و دوري نمودند، أَنْ یَعْبُدُوها: از اینکه پرستش و اطاعت کنند آنها را، وَ
أَنابُوا إِلَی اللَّهِ: و بازگشتند بسوي خدا از روي یقین و به صدق بدرگاه او رو آوردند، لَهُمُ الْبُشْري مر ایشان راست مژده ثواب، و آن
یا در زمان حیات به لسان پیغمبر یا بعد از ممات به خطاب الهی به مغفرت گناهان و دخول جنان است. فَبَشِّرْ عِبادِ: پس بشارت ده
صفحه 201 از 372
اي پیغمبر بندگان مرا.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 18 ] ... ص : 231
( الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ ( 18
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ: آنانکه میشنوند گفتار حق را، فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ:
پس پیروي مینمایند نیکوتر آن را، یعنی: 1- عمل کنند به آن قولی که اقرب به حق و اعظم به ثواب است. 2- آنکه استماع قرآن و
غیر آن کنند، پس تابع قرآن شوند و غیر آن را بگذارند. 3- استماع کنند آن چیزي را که در قرآن و حدیث است از طاعات و
مباحات، پس تبعیت طاعات را اختیار کنند که احسن از فعل مباحات. 4- استماع اوامر قرآن نمایند و احسن امرین را اختیار کنند
-5 تبعیت حق نمایند که قول خداست و از باطل که .«1» مانند اختیار عفو بر قصاص که افضل از آنست (وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوي
گفتار نفس و شیطان است محترز باشند، پس بندگان خالص آنانند که احسن اقوال که خطاب ذو الجلال است از زبان حضرت
نبوي صلی اللّه علیه و آله استماع آن نموده پیروي آن نمایند. أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ:
آن گروه که تابع سخنان نیکوترند آنانند که راه نموده است خدا ایشان را به مقصد و نجات و ایشان به آن مهتدي شده طریق
صواب را که موجب وصول به حسن مآب است اختیار نمودهاند، وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ: و آن گروه ایشانند صاحبان
__________________________________________________
. 1) بقره/ 237 )
ص: 232
عقول صافیه از شوائب اوهام فاسده و تخیلات باطله شیطانیه.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 19 ] ... ص : 232
( أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَۀُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ ( 19
بعد از آن تهدید فرماید:
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ: آیا پس آن کسی که واجب شد بر او، کَلِمَۀُ الْعَذابِ:
سخن وعید که مشعر است بر عذاب الیم و عقاب عظیم به سبب سوء اختیار خود کفر را بر ایمان (استفهام انکاري)، یعنی مساوي
نیست کسی که سزاوار عقاب و مستوجب نیران باشد با کسی که مستحق ثواب و سزاوار روضه رضوان باشد.
أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ: آیا پس تو خلاص میکنی و نجات میدهی، مَنْ فِی النَّارِ: کسی را که گرفتار است به عذاب آتش جهنم، یعنی آیا تو
اي پیغمبر میرهانی کسی را که در آتش است (استفهام انکاري)، یعنی تو قدرت نداري که آن را نجات دهی.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 20 ] ... ص : 232
( لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّۀٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ ( 20
لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ: لکن آنانکه بپرهیزند و بیاندیشند پروردگار خود را از مخالفت و نافرمانی بوسیله قبولی ایمان و طاعت، لَهُمْ
غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها: براي ایشان است در بهشت غرفهها که بنا کرده از بالاي آن، غُرَفٌ مَبْنِیَّۀٌ: غرفههاي بلندتر بنا کرده و مستحکم
گردانیده شده بدون قصور و کجی، تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: جاري است از زیر آن غرفهها نهرها، وَعْدَ اللَّهِ: این وعده خداي تعالی
است به ایشان، لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ: خلاف نمیکند خدا وعده خود را، پس البته محقق الوقوع باشد و تخلف آن محال است.
صفحه 202 از 372
ص: 233
شیخ کلینی (رحمه اللّه) به سند معتبر روایت نموده که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سؤال
نمود از تفسیر (لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّۀٌ) فرمود: یا علی، خداوند این غرفهها را بنا نمود براي دوستان خود از مروارید و یاقوت
.«1» و زبر جد، و سقفهاي آن از طلا منقش به نقره، هر غرفه هزار در، و هر دري را ملکی موکل است
از حضرت سیّد سجاد مروي است که درجات بهشت را حق تعالی به عدد آیات قرآن قرار داده، پس کسی که قرآن بخواند به او
«2» . گویند بخوان و بالا برو
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 21 ] ... ص : 233
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْ فَ  را ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ
( فِی ذلِکَ لَذِکْري لِأُولِی الْأَلْبابِ ( 21
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ: آیا نمیبینی اي بیننده بدرستی که خداي تعالی، أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً: نازل فرماید از آسمان باران را، فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی
الْأَرْضِ: پس در آورد آن آب را در چشمههاي نابع و کاریزهاي جاري که در زمین است، ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ: پس بیرون آورد از آن آب،
زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ: زرعی را که گوناگون است رنگهاي آن از قرمزي و سبزي و سفیدي و زردي و غیر آن، یا صنوف مختلفه و
اجناس متشتّته از گندم و جو و برنج و کنجد و غیر آن، ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْ فَ  را: پس خشک میشود آن زرع بعد از سبزي و نضارت،
پس میبینی آن را زرد شده پس از طراوت، ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً: پس میگرداند خدا آن را ریزه ریزه و درهم شکسته و خرد
__________________________________________________
. 483 و نیز تفسیر قمی ج 2 ص 246 تا 248 - 1) به نقل از نورالثقلین، ج 4، ص 482 )
. 2) سفینۀ البحار (چ بیروت) ج 2 ص 413 )
ص: 234
گشته، إِنَّ فِی ذلِکَ: بدرستی که در انزال باران و اخراج زروع مختلفه به آن و تقلب آن از حالی به حالی و صفتی به صفتی،
لَذِکْري لِأُولِی الْأَلْبابِ: هر آینه یاد کردنی است براي صاحبان عقل خالص از شوائب اوهام، که در آن تفکر نمایند و عارف شوند به
صانع عالم و عالم گردند به قدرت او سبحانه و به مبدء و معاد و بعث و نشور، یا در آن پندي است مر اهل خرد را که تشبیه نمایند
اموال و عوارض دنیا را به آن مزروع تر و تازه و بر آن اعتماد نکنند، چه اندك وقتی نموّ آن به پژمردگی، و طراوت آن به کدرت
مبدل گردد.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 22 ] ... ص : 234
اشاره
( أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَۀِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ ( 22
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ: آیا پس کسی که گشاده گردانیده خداي تعالی، صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ: سینه او را براي قبول اسلام بواسطه استعمال قوه
عقلیه و دلایل بینه و حجج واضحه و به سبب استعداد تام به الطاف هادیه، مانند کسی است که سینه او تنگ باشد از قبول حق به
جهت اصرار او بر عناد و انکار و عدم تدبر او در رد دلایل و معجزاتی که موصل است به معرفت پروردگار و صدقیت رسول مختار
(استفهام انکاري) یعنی البته مساوي نخواهند بود این دو گروه، زیرا: فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ:
صفحه 203 از 372
پس آن کسی که سینه او فسیح و دل او وسیع براي قبول ایمان به روشنی معرفت است از جانب پروردگار خود، یا بر یقین و
بصیرت، (پس او بر جانب نوري است از سوي پروردگارش.)
ابن مسعود روایت نموده که حضرت این آیه تلاوت نمود و ما سؤال نمودیم از شرح صدر، فرمود: نور یقذفه اللّه فی قلب المؤمن
فیشرح صدره و ینفسح، قالوا فهل لذلک من امارة یعرف بها؟ قال: نعم، الانابۀ الی دار الخلود و التّجافی عن دار الغرور و الاستعداد
للموت قبل نزوله:
نوري است که میاندازد خداي تعالی در قلب مؤمن، پس بگشاید براي او
ص: 235
سینهاش را و وسیع گرداند. عرض کردند: علامتی دارد؟ فرمود: بلی، بازگشتن به آخرت باقی و گذشتن از دلبستگی دنیاي فانی و
«1» . مهیا شدن براي مرگ قبل از آمدن آن
نازل شده به جهت کمال یقین و معرفت آن «2» در بعضی تفاسیر وارد شده که این آیه در شأن حضرت امیر المؤمنین علیه السلام
و اما در باره أبو لهب و تابعان او فرمود: فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَۀِ قُلُوبُهُمْ: پس واي یا «3» ( حضرت که فرمود: (لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا
ویل- که چاهی است در جهنم- براي جماعتی است که سخت است قلبهاي آنها، مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ: از یاد خدا که کلمه توحید است،
یعنی هرگاه نزد آنها یاد خدا نمایند، چنان قلب آنها قساوت دارد که هیچ تذکر نیابد بلکه قساوت آنها زیاده گردد و طغیان زیاده
شود. أُولئِکَ فِی ضَ لالٍ مُبِینٍ: آن گروه سنگدل در گمراهی هویدا و آشکارند بر وجهی که گمراهی آنها بر هیچکس پوشیده
نیست.
در منهج فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله: انّ اللّه یحبّ کلّ قلب حزین خاشع رحیم، یعلّم النّاس خیرا و یدعو الی طاعۀ اللّه و
بدرستی که خداي تعالی دوست «4» : ببغض کلّ قلب ساه لا یعلّم النّاس خیرا و لا یدعو الی طاعۀ اللّه و ینام اللّیل کلّها و لا یذکر اللّه
دارد هر دل ترسنده و اندوهگین و مهربان را که تعلیم کند مردمان را و دعوت نماید به طاعت الهی، و دشمن دارد هر قلب غافل که
تعلیم ننماید مردم را خیر و دعوت ننماید به طاعت خدا و بخوابد تمام شب و ذکر خدا ننماید.
شأن نزول: ... ص : 235
اصحاب خدمت حضرت عرضه داشتند ملال بیشمار به ما وارد شده، به گفتار خود خاطر ما را مفرح فرما آیه شریفه نازل شد:
__________________________________________________
. 1) تفسیر کشاف، ج 3 ص 344 )
. 2) تفسیر قمی ج 2 ص 248 )
. 3) منهج الصادقین، ج 8، ص 89 )
4) غرر الحکم، (چ چهارم) ج 2 ص 603 فصل 75 روایت اول. )
ص: 236
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 23 ] ... ص : 236
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَ دِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَ عِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَي
( اللَّهِ یَهْدِي بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ ( 23
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَ دِیثِ: خدا نازل فرموده نیکوترین سخنی را، کِتاباً مُتَشابِهاً: کتابی را که مانند یکدیگر است، یعنی بعضی از آن
صفحه 204 از 372
مشابه بعضی در جزالت لفظ و تجارب نظم و تناسب اسلوب وجودت معانی و دلالت بر اعجاز پیغمبر و اشتمال آن بر منافع دنیوي و
اخروي، یا برخی از آن مصدق بعض دیگر و در تناقض و اختلاف کلام نیست. مَثانِیَ: مکرر، یعنی منطوي است تکرار قصص و
احکام و اوامر و نواهی و وعد و وعید و مواعظ و نصایح، یا محتوي است بر امور متقابله چون امر و نهی و وعد و وعید و ذکر ثواب
و عذاب و بهشت و جهنم و مؤمن و کافر و غیر آن که هر چند تلاوت مکرر شود موجب ملال نشود، و اگر در آن تکرار نباشد در
نفوس رسوخ پیدا نکند و هیچ نفسی عمل به آن ننماید، و لذا حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و اله سه مرتبه یا چهار مرتبه نصایح و
مواعظ را بر اصحاب تکرار میفرمود و سعی مینمود تا آن در قلوب ایشان مرکوز شود و در صدور ثابت شود.
دیگر از صفات قرآن آنکه: تَقْشَعِرُّ مِنْهُ: میلرزد از او، یعنی به جهت شدت از خوف وعیدي که در او است بسیار منقبض میگردد،
جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ:
پوستهاي آنانکه میترسند از مقام پروردگار خود. خلاصه معنی آنکه هرگاه مؤمنان آیات وعید قرآن استماع کنند یا تلاوت
نمایند، خشیت عظیم ایشان را عارض میشود بر وجهی که پوستهاي بدن ایشان بلرزه درآید. ثُمَّ تَلِینُ: پس نرم میشود و آرام
میگیرد، جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ: پوستها و دلهاي ایشان، إِلی ذِکْرِ اللَّهِ: بسوي یاد خدا، یعنی چون آیات رحمت و مغفرت را میشنوند
پوستهاي ایشان و دلهاي آنها نرم میشود از آن خشیت.
ص: 237
ابن عباس از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله روایت نموده که فرمود: اذا قشعرّ جلد العبد من خشیۀ اللّه تحاتّت ذنوبه کما یتحاتّ
هرگاه که بلرزد پوست بنده از ترس خدا، ریزان شود گناهان همچنانکه ریخته میشود برگها از «1» : عن الشّجرة الیابسۀ ورقها
درخت خشک.
این آثار حقه قرآن است که رقت قلب و ترس و ریزان شدن اشک چشم باشد، اما بعضی حرکات مانند صعقه و غشیه از شیطان
است، چنانکه در امالی- جابر از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده گفتم خدمت آن حضرت: قومی هستند هرگاه ذکر شود
چیزي از قرآن یا حدیث شود به آن، فریاد زند یکی از آنان تا آنکه دیده شود اگر قطع شود دست یا پایش ملتفت نشود. حضرت
فرمود: سبحان اللّه، این از شیطان است، به این امر نشدهاند، بدرستی که رقت و لینت قلب و ترس و ریزان شدن اشک باشد آثار
.«2» قرآن
ذلِکَ هُدَي اللَّهِ: آن کتاب بزرگوار موصوفه هدایت و ارشاد خداست مر بندگان را از جانب او، یَهْدِي بِهِ مَنْ یَشاءُ: هدایت فرماید
بتوفیق خود هر که را خواهد از کسانی که تأمل نمایند در ادله واضحه و تفکر کنند در حجج بینه آن تا توفیق طاعت و عبادت یابند
و آثار خشیت در آنها هویدا گردد. وَ مَنْ یُضْ لِلِ اللَّهُ: و هر که را تخلیه نماید خدا و فرو گذارد به سبب انکار و عناد او با وجود
ظهور ارشاد و هدایت و آیات وعید بر معصیت بعد از اتمام حجت، فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نیست مر او را هیچ راه نماینده که او را از
ضلالت نجات دهد. مراد کسانیند که بسوء اختیار خود از حق اعراض کنند و بهیچ گونه هدایت نیابند، بعد از اتمام حجت خدا
تخلیه فرماید و واگذارد آنها را به همان ضلالت و نشانه هدایت که خوف عقاب و رجاء ثواب و اثر هدایت و لطف خداست از آنها
بروز نکند، در این صورت هیچ هادي براي این جماعت نخواهد بود. پس بر سبیل تهدید فرماید:
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 4 ص 495 )
. 2) سفینۀ البحار (چ بیروت) ج 2 ص 422 )
ص: 238
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 24 ] ... ص : 238
صفحه 205 از 372
( أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ ( 24
أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ: آیا پس کسی که بپرهیزد به روي خود، سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَۀِ: از بدي عذاب و شدت عقاب روز قیامت که
زبانیه آتش جهنم است، یعنی روي خود را سپر آتش سازد به جهت آنکه دست و پاي او در زنجیر آتش و ممکن نباشد او را دفع
مگر به صورت خود. این شخص مانند کسی است که ایمن باشد از عذاب و نکال و در صدر بهشت باشد (استفهام انکاري)، یعنی
البته مساوي نیستند و عقل سلیم هم حکم به عدم تساوي نماید. وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ: و گفته شود، یعنی خازنان جهنم گویند مر
ستمکاران را از کفره و فجره، ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ: بچشید جزاي آنچه بودید که کسب میکردید از تکذیب پیغمبر و بعث و
نشور.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 25 ] ... ص : 238
( کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ ( 25
کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: تکذیب کردند آنانکه بودند از پیشینیان کفار، پیغمبر خود را، فَأَتاهُمُ الْعَذابُ: پس آمد به ایشان عذاب الهی
و عقاب پادشاهی، مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ: از آنجا که شعور نمیداشتند به آن و وقوع آن در خاطرشان نمیگذشت بلکه در حالت
امنیت و رفاهیت و غفلت عذاب بر ایشان نازل شد بر طریق فجئه.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 26 ] ... ص : 238
( فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ( 26
ص: 239
فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ: پس چشانید ایشان را خداي تعالی، الْخِزْيَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا: خواري و رسوائی در زندگانی دنیا به مسخ و خسف و غرق
و کشتن و اسیري و جلاي وطن، وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ: و هر آینه عذاب آخرت، یعنی عقوبت عقبی که براي ایشان مهیا است، أَکْبَرُ لَوْ
کانُوا یَعْلَمُونَ: بزرگتر است از عذاب دنیا به جهت شدت و دوام آن اگر هستند که بدانند، یعنی اگر از اهل علم و نظرند هر آینه
عالم خواهند بود به آن و عبرت خواهند گرفت از آن.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 27 ] ... ص : 239
( وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ( 27
وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ: و هر آینه بتحقیق بیان کردیم براي مردم، فِی هذَا الْقُرْآنِ: در این کتاب قرآن، مِنْ کُلِّ مَثَلٍ: از هر مثلی که محتاج
الیه مردمان است در امر دین. مراد احوال امم گذشته است، لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ: شاید که ایشان پند پذیرند، یعنی در آن تأمل کنند و
عبرت یابند.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 28 ] ... ص : 239
( قُرْآناً عَرَبِیا غَیْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ( 28
قُرْآناً عَرَبِیا: به حق میدانم این قرآن را در حالتی که قرآنی است به لغت عرب، یا مدح و ستایش کنم قرآنی را که به زبان عرب
است، غَیْرَ ذِي عِوَجٍ:
صفحه 206 از 372
نیست صاحب کجی و منحرف نیست از حق بلکه طریق مستقیم است که موصل به حق باشد، پس هیچ اخلالی و تناقضی و اختلافی
در معانی آن نباشد، لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ: براي اینکه ایشان بپرهیزند از کفر و انواع معاصی به سبب تأمل و تدبر در آن.
عیاشی- از حضرت صادق علیه السلام قال: علیکم بالقران فما وجدتم ایۀ نجی ص: 240
«1» . بها من کان قبلکم فاعملوا به و ما وجدتموه ممّا هلک من کان قبلکم فاجتنبوه
فرمود: بر شما باد به قرآن، پس آنچه یافتید آیتی که نجات یافتند پیشینیان به آن، پس عمل کنید به آن و آنچه هلاك شدند به
سبب آن پیشینیان شما، پس اجتناب کنید.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 29 ] ... ص : 240
اشاره
( ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ ( 29
بعد از آن بیان مثلی را فرماید:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا: بیان نمود خداي تعالی مثلی براي مشرك و موحد به جهت تنبیه، رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ: مردي را که در او
شریکان مخالف باشند، یعنی بندهاي که مولاي متعدد داشته باشند که به جهت بدخوئی با هم نسازند در شرکت آن بنده، پس هر
شریکی او را کاري فرماید و آن کار ناتمام کرده شریک دیگر کاري رجوع کند و هیچکدام را نتواند انجام دهد و بدین جهت از
او راضی نباشند. وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ: و از براي موحد مردي را که وارسته باشد از شریکان و خالص باشد براي مردي، یعنی غلامی
که مخصوص یک مولی باشد و او را در انجاح مقاصد و مرام خشنود تواند ساخت، هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا: آیا مساوي باشند این دو بنده
از روي شباهت و صفت.
بیان: ... ص : 240
(استفهام انکاري) البته مساوي نباشند این دو باهم، یعنی چنانکه بنده مشترك میان شرکاء دل او متفرق به خدمتکاري هر یک از
ایشان متحیر گشته نمیداند که به خدمت کدام قیام نماید و به چه نوع همه را خشنود سازد، همچنین
__________________________________________________
. 1) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 5، ح 6 )
ص: 241
مشرك نیز توزیع عبودیت نموده براي الهه مختلفه سرگردان شده نداند کدام را عبادت کند و اعتماد به ربوبیت کدام نماید در
انجاح مقاصد لکن بنده که مملوك یکی باشد، به توجه تمام کمر خدمتکاري بسته به موجبات رضاي مولا قیام نماید و از آنچه
مکروه او است محترز شود. بنابراین موحد بالکلیه روي توجه به جانب معبود به حق آورده و به عبادت او اشتغال و از غیر او منقطع و
آنچه رضاي او است عامل و آنچه موجب سخط او باشد محترز شود، بدین سبب به خیر عاجل و ثواب آجل نائل شود.
تتمه: ... ص : 241
من آن مردي «1» : ابو الحسن حسکانی به اسناد خود از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: انا ذلک الرّجل السلّم لرسول اللّه
هستم که به خلوص تمام به خدمتکاري حضرت رسالت پناه صلّی اللّه علیه و آله اقدام نمودم.
صفحه 207 از 372
عیّاشی، از حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: آن مردي که خالص است در عبودیت خود و خدمت او را مشوب به خدمت
.«2» غیر نساخته، از روي تحقیق، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و شیعیان او هستند
و چون این ضرب المثل به سبب هدایت بندگان است به ایمان که اعظم نعم است لذا فرماید: الْحَمْدُ لِلَّهِ: حقیقت و تمام ستایش مر
خداي راست به این مثل، چه به سبب آن شما را از ظلمت شرك نجات و به نور توحید هدایت نمود، بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ: بلکه
بیشتر ایشان نمیدانند حقیقت این معنی را و به جهت فرط جهالت، غیر را شریک سازند.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 30 ] ... ص : 241
اشاره
( إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ ( 30
إِنَّکَ مَیِّتٌ: بدرستی که تو متصفی به صفت موت، وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ: و بدرستی که ایشان مردهاند.
__________________________________________________
. 1) شواهد التنزیل ج 2 ص 119 )
. 2) مجمع البیان، ج 4 ص 497 )
ص: 242
نکته: ... ص : 242
این تسمیه شیء است به اسم ما یؤل الیه، یعنی مآل و عاقبت همه مرگ است.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 31 ] ... ص : 242
( ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ ( 31
ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ: بعد از موت بدرستی که شما اي مؤمنان و کافران در روز قیامت، عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِ مُونَ: در محضر پروردگار
خود خصومت میکنید در امر دین، پس تو حجتآوري بر ایشان که من در توحید بر حق بودم و شما در شرك بر باطل، و من تبلیغ
رسالت و شما را به راه راست هدایت نمودم، لکن بر طریق لجاج و عناد به ضلالت باقی ماندید.
عبد اللّه بن عمر گوید: مدت بسیار گمان ما آن بود که این خصومت در قیامت میان اهل کتاب و اهل اسلام باشد نه ما زیرا دین ما
یکی و خدا و پیغمبر ما یکی است، و چون دیدیم که مسلمانان تیغ کشیده یکدیگر را کشتند دانستیم که در قیامت خصومت میان ما
خواهد بود.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 32 ] ... ص : 242
( فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللَّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْکافِرِینَ ( 32
فَمَنْ أَظْلَمُ: پس کیست ظالمتر (استفهام انکاري) یعنی نیست ستمکارتر، مِمَّنْ کَ ذَبَ عَلَی اللَّهِ: از کسی که دروغ گفت بر خدا به
شرك و نسبت زن و فرزند به ساحت او، وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ: و تکذیب نمود به سخن راست که توحید و قرآن باشد، إِذْ جاءَهُ: زمانی
که آمد او را بدون آنکه تأمل و تدبر نماید، یا مراد صاحب صدق را به دروغ پنداشت یعنی حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و اله.
صفحه 208 از 372
بعد
ص: 243
تهدید فرماید: أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ: آیا نیست در جهنم (استفهام تقریري است) یعنی البته هست در جهنم، مَثْويً لِلْکافِرِینَ: مکان و مقام
براي کافران و منکران، یعنی به جهت عقاید فاسده و اعمال قبیحه جهنم مقر آنها است.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 33 ] ... ص : 243
( وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ( 33
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ: و آن کسی که آورد سخن راست، وَ صَدَّقَ بِهِ: و آنکه تصدیق نمود به آن یعنی مؤمنان، أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ:
آن گروه عالی شأن ایشانند پرهیزکاران نه غیر ایشان. نزد بعضی مراد از اول جبرئیل است که قرآن را از جانب خدا آورده، و به
ثانی حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله که تصدیق آن نموده و به قبول تلقی نموده.
علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) از ائمه هدي علیهم السلام مروي است که:
.«1» حضرت امیر المؤمنین علیه السلام « صدق به » حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله، و مراد « جاء بالصدق » مراد
و نیز مروي است که حضرت اصحاب را به غزوهاي فرستاد و حضرت امیر المؤمنین را بر ایشان امیر نمود، بعد فرمود: کیست فضل
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ » : پسر عمم را از قرآن بگوید؟ عمار یاسر برخاست گفت: من بگویم یا رسول اللّه فرمود: بگو عمار، گفت
«2» . حضرت فرمود: راست گفتی اي عمار .« صَدَّقَ بِهِ
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 34 ] ... ص : 243
( لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ ( 34
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر قمی ج 2 ص 249 و نورالثقلین، ج 4، ص 489 ، ح 50 و 51 )
. 2) منهج الصادقین، ج 8، ص 97 )
ص: 244
لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ: براي مؤمنان مصدق است آنچه بخواهند و تمنا کنند نزد پروردگار ایشان از نعم جلیله و کرامت ابدیه،
ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ: آن ثواب عظیم و نعم جسیم جزا و پاداش نیکوکاران است به تصدیق حق و اعمال حسنه.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 35 ] ... ص : 244
اشاره
( لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي کانُوا یَعْمَلُونَ ( 35
لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ: تا ستر فرماید خدا از ایشان به سبب میامن اعمال حسنه، أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا: بدترین آنچه کرده باشند، یعنی محو کند
عذاب شرك و معاصی که کرده باشند آن را قبل از ایمان و اعمال صالحه، وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ: و پاداش دهد ایشان را اجر ایشان را،
بِأَحْسَنِ الَّذِي کانُوا یَعْمَلُونَ: به نیکوترین چیزي که بودند عمل میکردند. مراد از احسن مطلق، محاسن اعمال است، و تعبیر آن به
احسن به جهت کمال اخلاص ایشان است در آن.
صفحه 209 از 372
تنبیه: ... ص : 244
آیه شریفه تحریص و ترغیب به ایمان و اخبار به آنکه: مصدقین به وحدانیت الهی و نبوت حضرت رسالت پناهی را دو مرحمت
باشد از جانب خداوند منان: یکی عفو و ستر گناهان گذشته، و دیگر جزا و پاداش به اعمال حسنه آینده به نیکوترین جزائی که به
وصف درنیاید.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 36 ] ... ص : 244
( أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ ( 36
چون حضرت رسالت مذمت الهه نمود، کفار تخویف نمودند که چنین مگو که ص: 245
بواسطه آن ضرري از جانب خدایان ما به تو رسد آیه شریفه نازل شد:
أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ: آیا نیست خدا کفایت کننده بنده خود (استفهام تقریري است)، یعنی البته خداي کفایت کننده است بنده
خود را که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله است از جمیع انواع ضرر، وَ یُخَوِّفُونَکَ: و میترسانند تو را مشرکان، بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ:
به آنانکه میپرستند غیر خداي به حق و میگویند بتان به تو ضرر خواهند رسانید و شبههاي نیست اسناد اضرار به جمادات، از فرط
جهالت و غایت حماقت است، و حق تعالی حافظ بلاها و کافی مهمات است و کفایت شر کفار را خواهد کرد. وَ مَنْ یُضْ لِلِ اللَّهُ: و
هر که را تخلیه فرماید خدا و واگذارد او را در کفر به سبب انهماك او در گمراهی بسوء اختیار بنده، فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نیست او
راه نماینده که او را به راه راست آورد.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 37 ] ... ص : 245
( وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِي انْتِقامٍ ( 37
وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ: و هر که را خدا راه نماید او را به توحید به توسط قبول او ارشاد و هدایت خدا را و تدبر و تفکر در آیات و شواهد و
ثابت در آن باشد، فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ: پس نیست او را هیچ گمراه کنندهاي که او را از طریق حق بگرداند یا هر که را خدا راه: بهشت
بنماید، هیچ کس او را از آن باز ندارد یا هر که را خدا او را مهتدي نام نهد هیچکس نتواند در حقیقت و واقع او را به ضلالت
یعنی البته هست خداي تعالی غالب بر هر شیء، ذِي ،« استفهام تقریري » نسبت دهد. أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ: آیا نیست خدا غالب بر هر چیز
انْتِقامٍ: صاحب انتقام کشنده از کافران و معاندان و سایر دشمنان.
پس به جهت وضوح برهان وحدانیت ذاتیه فرماید:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 38 ] ... ص : 245
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُ رٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُ رِّهِ
( أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَۀٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ ( 38
ص: 246
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر بپرسی از مشرکان، مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: که بیافرید آسمان و زمین را و از عدم به وجود آورد، لَیَقُولُنَّ
اللَّهُ: هر آینه گویند خدا با وجود انکار و عناد ایشان، زیرا به جهت برهان واضح و دلیل لایح بر تفرد او به خالقیت، هیچکس انکار
نتواند نمود و فطرت حاکم است بر آن و چون معترفند به آنکه خالق عالم او است، قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ: بگو اي پیغمبر آیا میبینید، ما
صفحه 210 از 372
تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: آنچه میخوانید غیر از خداي تعالی از بتان و سایر الهه باطله، یعنی میدانید آن را، إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُ رٍّ: اگر
اراده کند به من خدا ضرري و سختی و اذیتی و محنتی از صحت و مرض و فقر و غیره، هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ: آیا باشند ایشان دفع
کنندگان ضرر او را نسبت به من، أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَ ۀٍ: یا اگر خواهد خداي نعمتی و منفعتی از صحت و رفاهیت و غنی و غیره، هَلْ
هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ: آیا باشند آنان بازدارندگان منفعت و نعمت و رحمت او از من. و چون شما اقرار دارید به خالقیت ذات حق و
معترفید بر عجز بتان از دفع ضرر و نفع او، پس ترك عبودیت خدائی که خالق عالم و قادر علی الاطلاق است و پرستیدن جماداتی
که عاجز مطلقند، هر آینه از غایت سفاهت و نهایت جهالت است.
چون این سؤال از مشرکان شد، ساکت گردیدند از جواب، حق تعالی فرمود:
قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ: بگو اي پیغمبر کافی است مرا خداي تعالی در ایصال منفعت و امساك مضرت، عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ: بر او نه بر
غیر او توکل میکنند توکل کنندگان و کارهاي خود را به او وامیگذارند به جهت علم ایشان به انحصار خالقیت و قادریت بر او.
ص: 247
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 39 ] ... ص : 247
اشاره
( قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ( 39
قُلْ یا قَوْمِ: بگو اي پیغمبر قبیله خود را اي قوم من، اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ:
بجا آورید بر حالتی که هستید از عداوت و آنچه سعی دارید در هلاك و تضعیف امر بجاي آرید، إِنِّی عامِلٌ: بدرستی که من عمل
کنندهام بر حالت تمکن خود و به جد و جهد تمام در اظهار کلمه توحید و اعلاي دین اسلام میکوشم.
تبصره: ... ص : 247
این وعید اشعار است امر پیغمبر در یک جا توقف ننماید، بلکه روز بروز قوت و شدت یابد و شوکت اسلام ظاهر و هویدا شود، چه
او سبحانه ناصر و معین و مظهر دین او است بر سایر ادیان. فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ: پس زود باشد که بدانید.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 40 ] ... ص : 247
( مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ ( 40
مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ: آن کس که بیاید به او عذابی که رسوا کند او را.
مراد روز بد راست که خدا آنها را به کشتن و اسیري رسوا نمود، وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ:
و فرود آید بر او، عَذابٌ مُقِیمٌ: عذابی که دائم باشد، یعنی عذاب جهنم که اشد عقاب است.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 41 ] ... ص : 247
( إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدي فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ ( 41
ص: 248
إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ: بدرستی که ما نازل فرمودیم بر تو، الْکِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ: این کتاب را که قرآن است براي هدایت تمام مردمان به
صفحه 211 از 372
راستی و درستی، یا به سبب بیان حق، چه مناط مصالح معاش و معاد است. فَمَنِ اهْتَدي فَلِنَفْسِهِ: پس هر که قبول کند هدایت قرآن را
و بر وفق آن عمل کند، پس مر نفس او راست فایده و پاداش عمل به آن. وَ مَنْ ضَ لَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها: و هر که گمراه شود بسر
پیچی و تمرد و عمل ننمودن به آن، پس جز این نیست گمراه شده بر نفس خود یعنی نتیجه گمراهی که وبال و نکال و عقاب است
به او باز گردد. وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ: و نیستی تو اي پیغمبر بر ایشان نگهبان، یعنی اجبار کننده ایشان به ایمان و حافظ آن بر قلوب
آنان بر وجهی که نگذاري از حق منصرف و در ضلالت افتند، زیرا این از تحت اختیار تو بیرون است بلکه بر تو فقط ابلاغ است و
مبناي تکلیف بر اختیار باشد نه اجبار تا مستحق ثواب و عقاب شوند.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 42 ] ... ص : 248
اشاره
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْري إِلی أَجَلٍ مُسَ  می إِنَّ فِی
( ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ( 42
بعد از آن بیان بعث را فرماید:
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ: خداي قبض میکند جمیع نفسها را، حِینَ مَوْتِها:
هنگام مردن ایشان، یعنی نزد انقضاي آجال قطع حیات ایشان فرماید.
بیان: گرچه عزرائیل قبض نفوس را نماید، لکن چون به امر و فرمان الهی است، پس در حقیقت خداي تعالی توفی نفوس فرماید.
وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها: و فرا میگیرد نفسهائی که نمرده است در
ص: 249
خواب آن، یعنی قطع تصرف و تدبیر آن میکند از آن نه قطع حیات، فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضی پس نگاه میدارد در آن جهان آن نفوسی
که حکم کرده شده است، عَلَیْهَا الْمَوْتَ: بر او مرگ، وَ یُرْسِلُ الْأُخْري و میفرستد نفوس دیگر که از آن زندگانی است به ابدان
ایشان، إِلی أَجَلٍ مُسَ  می: تا وقت نام برده شده یعنی هنگام اجل.
تبصره: ... ص : 249
اطلاق نفس، بر مجموع روح و بدن است اما نفسی که به معنی روح فقط باشد جمع آن بر نفوس میکنند نه انفس، پس توفی انفس
اماته آنست که سلب آن چیزي است که به آن زنده و حساس و ادراك است از صحت اجزاء و سلامتی آلات آن، چه نزد انتفاء
این حالات هیئت مجموعه به اجتماع باقی نمیماند و اطلاق توفی آن در حالت نوم بر سبیل تشبیه نائمین است به موتی، و وجه شبه
انتفاء آثار آنست از تصرف و تدبیر. « بینهما »
تتمیم: ... ص : 249
در بدن آدمی نفس و روح هر دو باشد، و میان این دو شعاعی است به مثابه شعاع آفتاب. نفس (روح انسانی) آنست که عقل و تمیز
نفس و تحرك به آن قائم باشد، هرگاه بنده به خواب رود خداي تعالی قبض نفس او میکند و « حیوانی » به آن متعلق است. و روح
روح او را باقی گذارد وقت مرگ قبض هر دو فرماید، پس زوال روح مستلزم زوال نفس است بدون عکس، و مؤید اینست روایت
عیاشی از حضرت باقر علیه السلام فرمود: هیچکس به خواب نمیرود مگر آنکه نفس او به آسمان عروج و روح در آن میماند و
صفحه 212 از 372
میان روح و نفس او شعاعی پیدا شود مانند شعاع آفتاب، پس اگر اذن الهی تعلق یابد به قبض ارواح، روح اجابت نفس نماید، و
اگر اذن تعلق به بقاي روح شود، نفس اجابت روح کند، اینست معنی (اللّه یتوفی الانفس ...) و هرگاه نفس نائم ملاحظه ملکوت
«1» . سماوات نماید، آنچه در خواب میبیند قابل تعبیر و آنچه میان زمین و آسمان مشاهده کند تخیلات شیطانیه باشد
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ: بدرستی که در این توفی و امساك هر آینه علامات
__________________________________________________
1) مجمع البیان طبرسی (چ 1401 ق- قم) ج 4 ص 501 بنقل از عیاشی. )
ص: 250
واضحه است بر کمال قدرت الهی و دلالات لایحه است بر حشر و نشر در روز قیامت، لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ: براي گروهی که تفکر و تأمل
نمایند در این امور و برهان توحید و معاد را دریابند.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 43 ] ... ص : 250
( أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ ( 43
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ: بلکه فرا گرفتهاند غیر از خداي به حق، شُفَعاءَ:
شفیعان که درخواست ایشان را کنند نزد خداي تعالی، قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا: بگو اي پیغمبر از روي ملامت و سرزنش آیا شفاعت کنند
بتان اگرچه باشند که، لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً: مالک نشوند بهیچ وجه چیزي را از شفاعت، وَ لا یَعْقِلُونَ: و تعقل نمیکنند پرستندگان خود
را به جهت آنکه جمادند و از جماد شعور و قدرت مسلوب است، و چون عالم و قادر نیستند چگونه توقع شفاعت از آنها خواهید
داشت.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 44 ] ... ص : 250
( قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَۀُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 44
قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَۀُ جَمِیعاً: بگو براي خداست سمت شفاعت، یعنی او مالک جمیع شفاعت است و بیاذن او هیچکس شفاعت نکند، لَهُ
مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: مر او راست سلطنت آسمانها و زمینها، ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ:
پس بسوي حکم او بازگشت کنید، یعنی در قیامت نیز حاکمیت و مالکیت او را ثابت است. و هرگاه در دنیا و آخرت مالک علی
الاطلاق باشد، پس بدون اذن او هیچکس شفاعت نتواند کرد.
ص: 251
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 45 ] ... ص : 251
( وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ( 45
وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ: و چون یاد کرده شود خداي تعالی به یگانگی، یعنی هرگاه کلمه توحید بشنوند، اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ: مشمئز و
منقبض گردند قلبها، الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ: آنانکه ایمان نیاورند به آخرت، یعنی از خشم و کینه برگردند به مرتبهاي که اثر
انقباض در پیشانی آنها ظاهر شود. وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ: و هرگاه یاد کرده شوند آنانکه غیر از خدایند، یعنی معبودان باطله، إِذا
هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ: آنگاه ایشان فرحناك و بشاش شوند. و چون این هر دو حالت بر وجهی است که آثار آن در صورت هویدا شود،
پس این کلام مشعر است بر غایت عناد و نهایت جحود آنها، و شبههاي نیست که دشمنان خدا همچنانکه به ذکر خدا غمگین شوند،
صفحه 213 از 372
همچنین به ذکر اولیاء الهی که حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و اهل بیت عصمت باشند نیز غضبناك میگردد، و حال آنکه
حضرت فرمود: الا و من ابغض آل محمّد جاء یوم القیمۀ مکتوبا بین عینیه: آیس من رحمۀ اللّه: آگاه باشید هر که دشمن دارد آل
محمد علیهم السلام را، میآید روز قیامت در حالی که نوشته شده میان پیشانیش:
«1» . مأیوس از رحمت خدا
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 46 ] ... ص : 251
( قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِكَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ( 46
قُلِ اللَّهُمَّ: بگو بار خدایا اي معبود به حق، فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: اي
__________________________________________________
. 1) سفینۀ البحار، ج 1، ذیل ماده بغض، ص 90 )
ص: 252
آفریننده آسمانها و زمینها، عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ: اي داننده آنچه غایب و آنچه مشاهد است، یعنی داناي پنهان و آشکارا، أَنْتَ
تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِكَ: تو به تنهائی حکم کنندهاي میان بندگان خود، فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ: در آنچه هستند که در آن اختلاف
میکنند از امر دین و دنیا، پس حکم فرما میان من و ایشان به حق. این کلام وصف حال مخالفان و اعذار حضرت رسالت و تسلیه
خاطر مبارك و وعید معاندان است.
تتمه: ربیع بن خثیم که از زهّاد زمانه بود، روزي از واقعه حضرت امام حسین علیه السلام خبر داد و لعنت نمود بر قاتلان آن حضرت
و گفت: آه قتل من کان صلی اللّه علیه و آله یجلسه فی حجره و یضع فاه علی فیه: آه، کشتند آن کسی را که پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله او را بر دامن خود مینشاند و دهان خود را به دهان او میگذارد، بعد از آن این آیه تلاوت نمود: (اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ
«1» .( الْأَرْضِ
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 47 ] ... ص : 252
وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ
(47)
پس به جهت زیادتی مبالغه و تهدید فرماید:
وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا: و اگر آنکه باشد مر آنان را که ظلم کردند و درگذشتند از جاده حق، ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً: آنچه در زمین
است از مالها به تمامه، وَ مِثْلَهُ مَعَهُ: و مانند آن همه مالها با او، یعنی اگر دو برابر آنچه در دنیاست مر ایشان را باشد، لَافْتَدَوْا بِهِ: هر
آینه فدیه دهند، یعنی خواهند که خود را بازخرند به آن، مِنْ سُوءِ الْعَذابِ: از شدت بدي عذاب، یَوْمَ الْقِیامَۀِ: در
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 104 )
ص: 253
روز رستخیز پذیرفته نشود، وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ: و ظاهر شود مر ایشان را از جانب خدا اقسام عذاب و عقاب، ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ:
آنچه نبودند که گمان داشته بودند که به ایشان رسد. یا هویدا گردد از خداي جزاي آنچه مظنه ایشان نبوده باشد که آن سیئات
است بلکه آنها را حسنات پنداشته و حال آنکه سیئات بوده باشد.
صفحه 214 از 372
محمد بن سکندر در حین موت جزع میکرد، سبب را پرسیدند، گفت:
.«1» (... میترسم ظاهر شود مرا آنچه گمان نداشتم آن را، بعد این آیه تلاوت نمود (وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ
در کتاب کاشف الحق- در آن وقت که بابا شجاع الدین فلان را زخم زده بود رفیقش به بالین آمده سر او را در کنار گرفت گفت:
بشارت باد تو را به بهشت. آهی کشیده گفت: (دعنی ویلی ویلی من النار) پس آهی کشیده گفت: (الان لو کانت الدنیا لی افتدیت
بها من النار و لم اراها) الان اگر دنیا براي من بود فدا مینمودم از هول و هیبت آتش تا آن را نبینم.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 48 ] ... ص : 253
( وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 48
وَ بَدا لَهُمْ: و ظاهر شود مر ایشان را در حین صحایف اعمال، سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا: جاي بدیهاي آنچه کرده باشند، وَ حاقَ بِهِمْ: و احاطه
نماید به ایشان، ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ: جزاي آنچه بودند که به آن استهزاء میکردند از وعید الهی و انذار حضرت رسالت پناهی.
پس بیان مناقضه و تعکیس ایشان میکند بر این وجه که:
__________________________________________________
1) تفسیر ابو الفتوح رازي، ج 9 ص 410 (بجاي محمد بن سکندر در کتاب محمد بن المنکدر آمده است). )
ص: 254
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 49 ] ... ص : 254
( فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَۀً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَۀٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ( 49
فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُ رٌّ: پس هرگاه برسد جنس انسانی را سختی از فقر و فاقه و مرض، دَعانا: خواند ما را در رفع آن، یعنی احوال
خود را منعکس ساخت و به نقیض مطلوب خود میل نمود، ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ: پس چون ما عطا فرمودیم او را از روي تفضل نه بر وجه
استحقاق، نِعْمَ ۀً مِنَّا: بخششی از جانب خود، یعنی فقر و فاقه و مرض را به ثروت و صحت بدل کردیم، همان طریقه عناد و انکار
پیش گرفته، قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ: گوید جز این نیست که عطا شدهام به این نعمت، عَلی عِلْمٍ: بر دانشی از من، یعنی این نعمت به جهت
معرفت به وجوه کسب و کیاست و کفایت من در آن حاصل شد. حق تعالی رد قول او فرماید که نه چنین است که گوید: بَلْ هِیَ
فِتْنَۀٌ: بلکه این نعمت امتحان و آزمایش است او را تا ظاهر گردد که از شاکران است یا کافران، یا نیست آن نعمت مگر عقوبت به
جهت سلب آن از منعم حقیقی، وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ: و لکن بسیاري از ایشان نمیدانند که همه اصناف نعم از جانب حضرت
عزت است، اگرچه حصول آن به اسباب بنده است. یا علم ندارند به آنکه آن مقاله، علت تامّه عقوبت است.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 50 ] ... ص : 254
( قَدْ قالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ ( 50
قَدْ قالَهَا: بحقیق گفتند این مقاله را (انما اوتیته علی علم)، الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: آنانکه پیش از ایشان بودند مثل قارون و قوم او، فَما أَغْنی
عَنْهُمْ: پس
ص: 255
بازنداشت از ایشان عذاب را، ما کانُوا یَکْسِبُونَ: آنچه بودند که کسب میکردند و جمع مینمودند از امتعه و اموال دنیا بلکه موجب
وبال و نکال است.
صفحه 215 از 372
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 51 ] ... ص : 255
( فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ ( 51
فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَ بُوا: پس رسید ایشان را جزاي بدیها که کسب کردند از معاصی، وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ: و آنانکه ستم
کردند به ناسپاسی و حق ناشناسی از این گروه مشرکان معاصر تو، سَیُصِ یبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَ بُوا: زود باشد برسد ایشان را عقوبات
اعمال بدي که کردهاند چنانچه به امم سابقه رسید، وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ: و نیستند ایشان عاجز کنندگان ما از تعذیب به این وجه که
تعذیب را از ما بازدارند، یا از آن گریزند و از تحت قدرت ما بیرون روند. مروي است بعد از نزول این آیه خداي تعالی هفت سال
«1» . ایشان را به شدت قحط مبتلا ساخت و صنادید آنها را روز بدر قتل رسانید
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 52 ] ... ص : 255
اشاره
( أَ وَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 52
أَ وَ لَمْ یَعْلَمُوا: آیا ندانستند، أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ: بدرستی که خداي تعالی گشاده میگرداند روزي را، لِمَنْ یَشاءُ: براي هر که خواهد
به محض
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین (چ سوم- تهران) ح 8 ص 106 )
ص: 256
تفضل و مشیت نه به جهت رفعت و استحقاق، وَ یَقْدِرُ: و تنگ مینماید روزي را براي هر که خواهد بر وجه حکمت و مصلحت نه
به جهت حقارت و مذلت، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ: بدرستی که در این قبض و بسط هر آینه نشانهها است بر کمال قدرت و اراده او،
لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ: براي گروهی که ایمان میآورند به وحدانیت الهی و اعتقاد دارند به آنکه او است منعم حقیقی نه غیر.
شأن نزول: ... ص : 256
جماعتی از مشرکین که زنا و قتل و انواع مناهی از آنها صادر شده بود به حضرت عرض کردند: از ما گناهان عظیمه واقع شده و تو
گوئی هر که مشرك شود و خون ناحق ریزد خدا او را نیامرزد پس ما مسلمان نشویم مگر آنکه خدا ما را بیامرزد بعد از اسلام آیه
شریفه نازل شد:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 53 ] ... ص : 256
اشاره
( قُلْ یا عِبادِيَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَۀِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ( 53
قُلْ یا عِبادِيَ الَّذِینَ: بگو اي پیغمبر که خداي تعالی فرماید اي بندگان من آنانکه، أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ: اسراف کردند بر نفسهاي
خود به ارتکاب گناهان کبیره و خطاهاي کثیره و از حد گذرانیدند، لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَۀِ اللَّهِ:
ناامید نشوید از بخشش خدا، إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً: بدرستی که خداي تعالی بیامرزد گناهان را تماما صغیره و کبیره اگرچه از
صفحه 216 از 372
حد متجاوز باشد مگر کافر که به حالت شرك و کفر بمیرد. إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: بدرستی که خداي تعالی بسیار بسیار آمرزنده و
مهربان است بر بندگان.
تنبیه: ... ص : 256
در آیه شریفه چند مطلب است:
-1 آیه در باره اشخاصی است که معصیت کرده باشند و به وساوس شیطانی شبهه ناامیدي در آنها خلجان نماید، حق تعالی
امیدواري تام به آنها
ص: 257
فرماید که مأیوس نشوند و توبه نمایند، نه آنکه به شنیدن این آیه اشخاص مغرور گشته اسراف نمایند در نافرمانی و هتاکی، زیرا
باعث اغراء به جهل و معصیت، و از خداوند حکیم قبیح است.
-2 چون آیات قرآنی عبرت به عموم لفظ است، پس عمومیت دارد نسبت به مسرفین در معصیت در هر عصر و زمان به عدم یأس از
غفران.
-3 اجماع امت واقع شده که جمیع گناهان تائب موحد، مغفور است، و غیر او معلق به مشیت الهی است، اگر خواهد به عدل عذاب
«1» .« وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ » : فرماید، و اگر خواهد به فضل خود او را بیامرزد، چنانچه فرماید
-4 آیه شریفه از امیدوارترین آیات قرآنی است، چنانچه حضرت امیر المؤمنین فرماید: نیست در قرآن آیتی که رحمت و مغفرت در
بنابراین هر قدر بنده گناهکار باشد نباید از رحمت واسعه الهی مأیوس «2» «... یا عِبادِيَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا » او اوسع و اکثر باشد از آیه
شود، البته البته اگر علی الحقیقه بازگشت کند بدرگاه سبحانی، غفران شامل حال او گردد.
تتمیم: ... ص : 257
روزي یکی از اصحاب خدمت رسول آمد گریان، حضرت پرسید: چرا گریه میکنی؟ گفت: جوانی بر در ایستاده گریان، از
بسیاري گریه مرا به گریه درآورده فرمود او را آوردند، پرسید: چرا گریانی؟ گفت: از گناه خود و خشم خدا میترسم. فرمود:
موحدي یا مشرك؟ گفت: موحد هستم. فرمود: گریه مکن که خدا تو را میآمرزد اگرچه مثل هفت آسمان و هفت زمین گناه
کرده باشی. گفت:
گناه من عظیمتر است. فرمود: گناه عظیم خداي کریم بیامرزد، بعد فرمود: اي جوان بگو گناهت چیست؟ گفت: شرم دارم زیرا گناه
من از عرش عظیمتر و از کرسی ثقیلتر. حضرت فرمود: گناه تو عظیمتر است یا خدا؟ گفت: خدا.
فرمود: خداي عظیم گناه عظیم را بیامرزد، بگو چه گناه کردي که به این مرتبه
__________________________________________________
. 1) نساء/ 48 و 116 )
. 2) تفسیر الصافی (چ سعید- مشهد) ج 4. ص 326 )
ص: 258
نومید شدي از مغفرت خدا؟ گفت: یا رسول اللّه من نبّاش بودم و هفت سال قبر میشکافتم و کفن مردهها را میبردم. اتفاقا روزي
دختري از انصار وفات و من قبر او را شکافتم و کفن او را بیرون کردم، شهوت نفسانی بر من غلبه، با او مواقعه نمودم، چون فارغ
شدم آوازي آمد که: اي جوان، واي بر تو از دیوان یوم الدین اندیشه نکردي، مرا برهنه کردي و این رسوائی به من نمودي در
صفحه 217 از 372
جرگه مردگان مرا پلید کردي، نزد خدا و رسول چه جواب دهی؟
چون حضرت این سخن شنید، فرمود: این فاسق را بیرون کنید که از او به جهنم نزدیکتر نیست (امر حضرت به جهت اضطراب او
بود تا مستوجب رحمت شود) جوان بیرون آمده روي به بیابان نهاد، شب و روز تضرع میکرد آخر گفت: خدایا به حق انبیاي
مرسل توبه مرا قبول فرما و از من بگذر اگر توبه من قبول است پیغمبر خود را بفرما و الّا آتشی بفرست تا مرا بسوزاند. جبرئیل نازل
که خدا فرماید توبه جواب را قبول نمودم و از او درگذشتم، او را بازطلب اعلام نما، حضرت او را طلبید مژده مغفرت را به او
«1» . رسانید
تکمله: ... ص : 258
که مشعر بر قهر باشد. 2- ایثار « یا ایها العصاة » در این آیه چند چیز است: 1- فرمود (یا عبادي) که متضمن لطف است، نفرموده
- صریح بر نهی از قنوط، و آن مستلزم حرمت یأس است. 4 « لا تقنطوا » - چه آن محتوي رفق باشد دون ثانی. 3 ،« اخطؤا » بر « اسرفوا »
- تا اسناد مغفرت به صریح نام خود. 6 « ان اللّه » -5 وضع مظهر .« ان اللّه یغفر الذنوب جمیعا » مبالغه به
-8 .« انه هو الغفور الرحیم » استیعاب مغفرت خود به تمام گناهان. 7- تأکید به
به ایراد ضمیر فصل میان اسم و خبر، حصر مغفرت و رحمت خود نموده تا نهایت تأکید باشد. 9- مقدم شدن مغفرت بر رحمت
دلالت بر شدت عنایت سبحانی.
10 - م ا م ضن ا ت م ح ر ، ل ا د رب ب ا ع ی ت س ا ت م ح ر و ل و م ش ن آ رب م ا م ت ق ل خ . __________________________________________________
.110 - 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 109 )
ص: 259
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 54 ] ... ص : 259
اشاره
( وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ ( 54
وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ: و رجوع نمائید از شرك و سایر معاصی و به جد تمام متوجه شوید بسوي پروردگار خود بوسیله توحید و طاعت،
وَ أَسْلِمُوا لَهُ: و تسلیم شوید مر امر او را هر چه امر فرماید، یا خالص سازید نفسهاي خود را براي او، مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ: پیش
از آنکه بیاید شما را عذاب الهی، ثُمَّ لا تُنْ َ ص رُونَ: پس یاري کرده نشوید، یعنی هیچکس نباشد که شما را در دفع عذاب نصرت
دهد.
تذکره: ... ص : 259
حق تعالی در این آیه بندگان را تحریص فرماید به توبه و انابه تا اعتماد بر آیه سابقه نکنند و به جهت آن ترك توبه کرده مرتکب
معصیت نشوند پس به جهت تأکید این معنی فرماید:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 55 ] ... ص : 259
صفحه 218 از 372
( وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَۀً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ ( 55
وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ: و پیروي کنید نیکوترین آنچه نازل شده، إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ: بسوي شما از جانب پروردگار شما که قرآن مجید
باشد، یا از پی چیزي روید که اقرب باشد به نجات شما از انابت و مواظبت طاعت و تقدیم واجب بر سنت، مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ
الْعَذابُ: پیش از آنکه بیاید شما را عذاب، بَغْتَۀً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ: ناگهان و بیگمان توقع و شما ندانید وقت نزول آن را تا به
تدارك آن کوشید، پس پیروي احسن طاعات نمائید.
ص: 260
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 56 ] ... ص : 260
( أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ ( 56
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ: به جهت کراهت آنکه گوید نفسی از شما نزد مشاهده عذاب، یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ: اي ندامت و پشیمانی من بر
تقصیر کردن من، فِی جَنْبِ اللَّهِ: در حق خدا، یا در اوامر او، یا در طلب قرب و جوار او. نزد بعضی مراد جنب اللّه طریقی است که
موصل است به رضاي او، چنانچه از ائمه هدي علیهم السلام مروي است.
مائیم آن طریقی که مؤدي است به جانب خدا که «1» « نحن جنب اللّه » : و عیاشی- از ابی جارود از امام محمد باقر علیه السلام فرمود
آن مقام رضا باشد، پس هر که دست اعتقاد به حبل المتین ما نزند، فردا از روي حسرت گوید:
تقصیر کردم در طریق آل عبا.
وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ: و بدرستی که بودم من در دنیا از استهزا کنندگان به کتاب خدا و رسول و اهل بیت او و سایر مؤمنان.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 57 ] ... ص : 260
اشاره
( أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ( 57
أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِی: یا گوید اگر خداي هدایت نمودي مرا، لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ: هر آینه میبودم از پرهیزکاران، و مشرك
نمیشدم.
تنبیه: ... ص : 260
هدایتی که متمنی قائل باشد از سه قسم باشد: 1- بر وجه الجاء
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان، (چ 1401 - قم) ج 4 ص 505 )
ص: 261
و اجبار. 2- بر سبیل الطاف. 3- به طریق وحی. اما اول- از حکمت و مصلحت خارج است. اما دوم- به جهت عدم استعداد و اهلیت
الطاف از دائره لطف بیرون است. اما سوم- اگرچه متحقق بود لکن به جهت انکار و عناد، اعراض از آن نموده تابع آن نشدند تا
مهتدي شوند، پس این گفتار که از او صادر شود یا به جهت تحیر خواهد در امر خود، یا به جهت تعلل او به چیزي که فایده به او
نرساند به طریق تعلل کفار به اغواي رؤسا و شیاطین.
صفحه 219 از 372
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 58 ] ... ص : 261
اشاره
( أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَي الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ( 58
أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَي الْعَذابَ: یا آنکه گوید هنگامی که معاینه ببینند عذاب را، لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً: که اگر آنکه بودي مرا بازگشتی به دنیا،
فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ: پس بعد از بازگشتن میبودم آنجا از نیکوکاران و اطاعت نمایندگان.
بیان: ... ص : 261
چون عاصی در دنیا نظر در ادله عقلیه نکرده باشد و از دلایل قرآنیه اعراض نموده مشغول اباطیل دنیویه شده باشد، در آخرت توهم
کند که خدا او را راه ایمان و طاعت ننموده، به ظن فاسد خود به کلمه لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِی گویا شود لهذا رد قول او فرماید:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 59 ] ... ص : 261
( بَلی قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ ( 59
بَلی قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی: بلی تو را راه حق نمودي زیرا بتحقیق و یقین که آمد به تو مبلغ سبحانی و آیات قرآنی و حجج الهی،
فَکَذَّبْتَ بِها: پس تکذیب کردي به آن و آن را به دروغ نسبت دادي، وَ اسْتَکْبَرْتَ: و تکبر و سرکشی
ص: 262
نمودي از قبول آن و به جهت عناد و لجاج التفات به آن ننمودي، کفر را بر ایمان و ضلالت را بر هدایت اختیار کردي، وَ کُنْتَ مِنَ
الْکافِرِینَ: و بودي تو از ناگرویدگان.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 60 ] ... ص : 262
( وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ تَرَي الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْمُتَکَبِّرِینَ ( 60
بعد از آن تهدید مکذبان فرماید:
وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ: و روز قیامت، تَرَي الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ: میبینی آنان را که دروغ بستند بر خدا به این وجه که او را متصف ساختند
به اتخاذ ولد و شریک، وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ: در حالتی که رویهاي ایشان سیاه باشد پیش از آنکه آنها را به جهنم برند تا اهل محشر
بدانند که اهل آتشند، أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ:
یعنی البته باشد جهنم، مَثْويً لِلْمُتَکَبِّرِینَ: « استفهام تقریري » آیا نیست جهنم
جایگاه مر گردنکشان را که به جهت تکبر و تجبر اطاعت خدا و رسول نکردند و افترا نمودند بر ایشان.
عیاشی- روایت نموده از حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر که حدیثی را به ما نسبت دهد، اگر در آن صادق باشد پس مصدق
قول خدا و رسول است و اگر کاذب است، پس افترا کرده به خدا و رسول، زیرا ما حدیثی را که بیان میکنیم نمیگوئیم قال فلان و
راوي حدیث اشاره « خثیمه » بعد از آن .«... و یوم القیمۀ » : پس این آیه تلاوت فرمود « قال اللّه و قال رسول اللّه » : فلان، بلکه میگوئیم
«1» . به هر دو گوش خود کرد و گفت: این هر دو گوش من کر باد اگر این حدیث از آن حضرت نشنیده باشم
علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده در این آیه: هر
__________________________________________________
صفحه 220 از 372
. 1) مجمع البیان، ج 4 ص 505 )
ص: 263
که ادعاي امامت نماید و حال آنکه امام نباشد. عرض شد: اگر چه علوي باشد؟
«1» . فرمود: اگرچه علوي باشد
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 61 ] ... ص : 263
اشاره
( وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 61
وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا: و نجات دهد خداي تعالی از عذاب جهنم آنانکه پرهیز نمودند از شرك و معاصی، بِمَفازَتِهِمْ: به سبب
لا .« تسمیه اعمال صالحه به مفازاة از قبیل تسمیه سبب است به اسم مسبب » ایمان و انواع طاعات که اسباب فوزند و رستگاري
یَمَسُّهُمُ السُّوءُ: در حالتی که نرسد به ایشان هیچ بدي و سختی، وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: و نه ایشان اندوهگین شوند از فقدان نعمت و لذت.
تبصره: ... ص : 263
آیات شریفه بینائی است براي اهل بصیرت، و آگاهی است براي اتمام حجت به ابلاغ عاقبت دو دسته متقین و متکبّرین از رو سیاهی
و عذاب الیم نسبت به متمردین، و عدم مس بدي و رفع حزن از مطیعین.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 62 ] ... ص : 263
اشاره
( اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ( 62
بعد از ذکر وعد و وعید بیان عموم قدرت خود فرماید:
اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ: خداست آفریننده همه چیزها، وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ: و او است بر همه چیزها نگهبان و قائم به حفظ آن و
متصرف در آن.
__________________________________________________
. 1) نور الثقلین، ج 4، ص 496 ، ح 96 . تفسیر قمی، ج 2 ص 251 )
ص: 264
تبصره: ... ص : 264
چون خداوند سبحان را مدخلیتی هست در افعال مخلوقات از حیثیت آنکه مبدء جمیع ممکنات و قدرت و تمکین و تیسیر اسباب از
جانب او است، پس اینکه اسناد جمیع اشیاء را به خود نموده به این اعتبار باشد، نه آنکه العیاذ باللّه فاعل شر و کفر و معصیت باشد
تا جبر لازم آید بنابراین از حیث آنکه قوه و قدرت و تمکین افعال از جانب خدا باشد، نسبتش به خدا و از جهت آنکه بنده فاعل
«1» .« لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین » : فعل و مختار است در ترك و فعل، نسبتش به بنده باشد که
صفحه 221 از 372
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 63 ] ... ص : 264
اشاره
( لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ( 63
و نیز به جهت اظهار قدرت تامه خود فرماید:
لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: مر ذات الهی راست کلیدهاي خزائن آسمان و زمین.
بیان: ... ص : 264
این کنایه است از قدرت حق سبحانه بر حفظ آسمان و زمین و مزید دلالت بر اختصاص آن به او، چه دخالت در خزائن متصور
نیست مگر کسی را که مفاتیح آن به دست او باشد پس خلاصه معنی آنکه: او مالک جمیع امور علویات و سفلیات است و غیر او
را تصرف بالذات در آن ممکن نیست.
.«2» -2 ابن عباس گفته: مفاتیح آسمان و زمین، رحمت و ارزاق است
-3 خزاین آسمان باران، و خزاین زمین گیاه، و کلید این خزاین تصرف او است، هرگاه خواهد باران فرستد و هر چه خواهد از
نباتات برویاند.
__________________________________________________
1) التوحید، للصدوق، باب 59 : نفی الجبر و التفویض ص 362 روایت 8 و در همین زمینه به کتاب بحار الانوار ج 5 ص 68 تا 84 )
مراجعه کنید.
[...] . 2) مجمع البیان، ج 4 ص 507 )
ص: 265
-4 در منهج- حارث همدانی روایت نموده که از حضرت امیر المؤمنین پرسیدم:
مراد مقالید آسمان و زمین چیست؟ فرمود: (سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر و لا حول و لا قوة الا باللّه العلی العظیم
هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر).
بعد فرمود هر که این کلمات را گوید حق تعالی او را شش خصلت کرامت فرماید: 1- او را از شر ابلیس نگاهدارد. 2- قنطاري به
او مزد دهد که از کوه احد گرانتر باشد. 3- او را به درجه ابرار رساند. 4- حور العین زوج او گرداند.
-5 دوازده هزار ملک را فرماید تا این کلمات را از او شنیده بر ورقی منشور ثبت تا روز قیامت گواهی دهند. 6- ثواب تلاوت
تورات و انجیل و زبور و قرآن به او مرحمت فرماید و چنان باشد که حج و عمره کرده باشد، و اگر در آن حال بمیرد جزو شهداء
.« بشرط تقوي و عمل صالح و الا به صرف قرائت این ثواب عظیم را ندارد » «1» باشد
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ: و آنانکه کافر شوند به آیات خدا و شواهد قدرت، و تکبر ورزند از تمجید و ثناي او، أُولئِکَ هُمُ
الْخاسِرُونَ: آن گروه ایشانند زیانکاران، زیرا ایمان که سرمایه سعادت جاودانی است به سوء اختیار به کفر تبدیل کردند لا جرم وبال
و نکال لازم آنها و به خسران ابدي گرفتار شدند.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 64 ] ... ص : 265
( قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ ( 64
صفحه 222 از 372
قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ: بگو اي پیغمبر از روي انکار آنان که تو را به دین خود دعوت کنند، آیا غیر خداي را، تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ: امر میکنید مرا
پرستش کنم بعد از آنکه این همه دلایل واضحه دلالت کند بر قوت و قدرت او سبحانه. أَیُّهَا الْجاهِلُونَ:
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 115 )
ص: 266
اي نادانان به عواقب امور خود، و به عجز معبودان خود در رسانیدن نفع و ضرر و دیدن و شنیدن.
پس از کفار اعراض، و پیغمبر خود را خطاب فرماید:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 65 ] ... ص : 266
اشاره
( وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ ( 65
وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ: و هر آینه بتحقیق وحی کرده شده است بسوي تو، وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ: و بسوي آنانکه پیش از تو بودهاند از
پیغمبران دیگر، یعنی وحی من متوجه شده به هر فردي از افراد شما که پیغمبرانید و به اینکه قسم به عزت و جلال خود، لَئِنْ
و فرض محال » أَشْرَکْتَ: اگر هر آینه شركآوري، لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ: هر آینه حبط و باطل شود عمل تو. این بر سبیل فرض است
براي بیان عظمت امر، یا خطاب به پیغمبر و مراد امت باشند که اگر مشرك شوند، اعمال آنها نیست گردد، وَ لَتَکُونَنَّ « محال نیست
مِنَ الْخاسِرِینَ: و هر آینه باشی از زیانکاران.
تبصره: ... ص : 266
مراد از حبط عمل، نفی وقوع آنست به موقع قبول پس معنی آیه به این راجع است که هر که غیر خدا را در عبادت شریک سازد،
البته عبادت او بر وجهی نیست که مستحق ثواب شود، زیرا ثواب مترتب است بر خلوص عمل نه عملی که مشوب به غیر باشد. پس
تابع اهل شرك و به اغواي آنها از راه حق خارج مشو.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 66 ] ... ص : 266
( بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ ( 66
ص: 267
بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ: بلکه خداي را پرستش کن، وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ: و باش از جمله سپاسداران بر نعمت توحید و اخلاص در عبادت. و
حقیقت معنی آنکه: پرستش مکن آنچه جاهلان مشرك تو را به پرستش آن امر میکنند، بلکه اگر عاقلی و از اهل خبرت و بصارت
هستی، پس پرستش خداي کن و در عبادت غیر او را شریک مگردان تا اعمال تو به درجه قبول رسد، زیرا کسانی که شرك به
ساحت کبریائی نسبت دادند و سخنان نالایق در حق او گفتند، هر آینه به مقام عظمت ربوبی توهین نمودند.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 67 ] ... ص : 267
( وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ ( 67
صفحه 223 از 372
وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ: و تعظیم نکردند و بزرگ نداشتند خداي را در نفسهاي خود، حَقَّ قَدْرِهِ: حق عظمت و بزرگی او را، که در حق او
اعتقاد شرك و توجه به غیر نمودند یا وصف نمودند ذات سبحانی را آنچه را که حق وصف او نباشد، اینجاست که فرمودند:
اعتصام الوري بمغفرتک عجز الواصفون عن صفتک تب علینا فاننا بشر ما عرفناك حق معرفتک
وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً: و زمین تمام آن، قَبْ َ ض تُهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ: در قبضه اقتدار او باشد روز قیامت، وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ: و همه آنها
پیچیده شده بدست قدرت او است روز قیامت. این تمثیل است براي اظهار قدرت باهره سبحانی و تنبیه بر آنکه افعال عظامی که
افهام در آن حیران و اوهام به رسیدن آن سرگردانند، نسبت به قدرت کامله الهی در غایت سهولت و کمال آسانی است بر وجهی
که همه زمینها با وجود عظم و ثخن آن نسبت به قدرت او مانند چیزي ص: 268
است که قابضی به کف خود قبض کند و همه آسمانها نسبت به اقتدار او مثل آن چیزي است که شخصی آن را بدست خود گرفته
و درهم پیچد.
در توحید- ابن بابویه (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السلام: قبضته یعنی ملکه لا یملکها معه احد ... قال: الیمین الید و الید
.«1» القدرة و القوّة ... مطویّات بیمینه یعنی بقدرته و قوّته
عبد اللّه عمر روایت نموده که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: حق سبحانه روز قیامت آسمانها را برهم پیچد به ید قدرت خود و
سُبْحانَهُ وَ تَعالی منزه است ذات سبحانی و متعالی است، عَمَّا یُشْرِکُونَ: «2» «؟ انا الملک، این الجبارون؟ این المتکبّرون » : فرماید
از آنچه شرك میآورند به او و آن را شریک او میسازند.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 68 ] ... ص : 268
اشاره
( وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْري فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ ( 68
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ: و دمیده شود در صور که اسرافیل در وقت قیامت در آن دمد، فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ: پس به فزع آیند هر که در
آسمان و زمین است، یعنی بمیرند از شدت صیحه هر که در آسمانهاست از ملائکه، وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ: و هر که در زمین است از
مردمان، إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ: مگر آنکه خواهد خداي تعالی. نزد بعضی مراد جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیلاند.
روایتی از حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و اله: مراد شهداء هستند که شمشیرها به
__________________________________________________
. 161 روایت 2 نور الثقلین، ج 4، ص 500 ، ح 110 - 1) کتاب التوحید، باب 17 ص 162 )
. 2) منهج الصادقین، ج 8، ص 117 )
ص: 269
این نفخه اولی که نفخه اماته نامند. ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْري پس بعد از چهل سال دمیده شود در .«1» گردن انداخته در حول عرش الهی
صور نفخه دیگر که نفخه احیاء نامند براي زنده شدن مردگان، فَإِذا هُمْ قِیامٌ: پس در آن هنگام به پاي ایستاده باشند از قبرها و
برخاستگان، یَنْظُرُونَ: در حالتی که نگاه میکنند از اطراف و جوانب خود مانند متحیران و مبهوتان، یا انتظار کشند که با ایشان چه
کنند و به چه مأمور شوند.
تبصره: ... ص : 269
صفحه 224 از 372
آیات و احادیث از عامه و خاصه دلالت دارد بر آنکه حق تعالی اسرافیل را خلق کرد و صور عظیمی با او آفرید، یک طرف آن در
مشرق و طرف دیگر در مغرب، از روزي که خلق شده منتظر امر الهی است که هرگاه فرمان برسد در صور بدمد چنانچه حضرت
سید سجاد علیه السلام در صحیفه کامله فرماید: اسرافیل صاحب صور که دیدهها گشوده و انتظار میکشد از جانب تو رخصت
دمیدن را و حلول امر قیامت را، پس آگاه میسازد و زنده میگرداند به دمیدن در صور مردهها را که در قبرها گروگان اعمال
.«2» خودند
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 69 ] ... ص : 269
اشاره
( وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ ( 69
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ: و روشن گردد عرصه محشر، بِنُورِ رَبِّها: به نور پروردگار آن.
بیان: ... ص : 269
مراد از نور، عدل و حکم صواب است و تسمیه آن به نور به جهت ظهور حقوق و رفع ظلمت ظلم است به سبب آن و اضافه آن به
به اعتبار « ارض »
__________________________________________________
. 1) تفسیر الصافی، (چ مشهد) ج 4 ص 329 )
2) صحیفۀ سجادیه، دعاي سوّم. )
ص: 270
آنست که به سبب نشر عدل و نصب موازین قسط و حکم به حق، عرصه قیامت مزین و منور شود. لذا در باره سلطان عادل گویند:
.« اظلمت البلاد » : و در باره سلطان ظالم گویند « اشرقت الافاق بنور عدلک »
تتمه: در ارشاد- شیخ مفید (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السلام: اذا قام قائمنا اشرقت الارض بنور ربّها و استغنی العباد عن
«1» . ضوء الشّمس و ذهبت الظّلمۀ
فرمود: زمانی که قیام نماید قائم ما، روشن گردد زمین به نور پروردگار آن حضرت و بینیاز شوند بندگان از روشنائی آفتاب و
برطرف شود ظلمت.
امام الارض است. عرض شد: وقتی « رب الارض » : علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السلام در این آیه فرمود
.«2» خارج شود چه میشود؟ فرمود: در آن هنگام مستغنی شوند مردم از نور شمس و قمر و اکتفا کنند به نور امام
وَ وُضِعَ الْکِتابُ: و نهاده شود نوشتهها، یعنی صحایف اعمال در یمین و یسار، یا لوح محفوظ را وضع نمایند در زمین محشر، وَ جِیءَ
بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ: و بیاورند پیغمبران را به جهت دعوي ابلاغ بر ایشان، یا الزام حجت بر ایشان و گواهان را به جهت صحت دعوي
پیغمبران و تکذیب امتان. مراد از این شهداء ملائکهاند که موکل بر نیک و بد اعمال و آن را مینویسند، یا عدول مؤمنان، یا
شهیدان که به جهت مزیت رتبه با انبیاءاند. وَ قُضِ یَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ: و حکم کرده شود میان بندگان به عدل و راستی، وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ:
و ایشان ستم دیده نشوند به نقص ثواب و زیادتی عقاب بلکه ثواب اضعاف طاعت، و عقوبت به مقدار معصیت باشد.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 70 ] ... ص : 270
صفحه 225 از 372
( وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ ( 70
__________________________________________________
. 1) الارشاد (مکتبۀ بصیرتی- قم)، ص 363 )
. 2) تفسیر قمی ج 2 ص 253 )
ص: 271
وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ: و تمام داده شود هر نفسی، ما عَمِلَتْ: جزاي آنچه کرده است از طاعت و معصیت، وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ: و
خداي تعالی داناتر است به آنچه میکنند بندگان از خیر و شر، پس هیچ چیز از افعال ایشان از او فوت نخواهد شد و هر یک با
مناسب کردار، جزا و سزا خواهد داد.
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 71 ] ... ص : 271
وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّی إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ وَ
( یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا قالُوا بَلی وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَۀُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرِینَ ( 71
وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا: و رانده شوند به زجر و مذلت آنانکه کافر شدند به خدا و رسول، إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً: بسوي جهنم دسته دسته و
فوجی بعد از فوجی و قومی بعد از قومی. مراد آنکه هر طایفه با پیشواي خود به جهنم کشند، حَتَّی إِذا جاؤُها: تا چون بیایند جهنم
را، فُتِحَتْ أَبْوابُها: گشاده شود درهاي هفتگانه آن براي داخل شدن آنان، وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها: و گویند مر ایشان را خازنان جهنم،
یعنی مالک و تبعه او از روي توبیخ و ملامت: أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ:
آیا نیامد به شما پیغمبران از جنس شما به فرمان حق تعالی، یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ:
تلاوت کنند بر شما، آیاتِ رَبِّکُمْ: آیتهاي پروردگار شما را که شما را ارشاد و هدایت نمایند به آنچه سعادت شما است از معتقدات
حقه ایمانیه و احکام دینیه و اخلاقیات، وَ یُنْذِرُونَکُمْ: و بترسانند شما را، لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا: از مشاهده این روز که دخول شماست در
جهنم. قالُوا بَلی گویند کافران مر ایشان را
ص: 272
بلی، به ما آمدند پیغمبران و ما را از این روز ترسانیدند، وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَۀُ الْعَذابِ: و لکن واجب شد سخن خدا بر وقوع عذاب و
جزا و به ورود عقاب، عَلَی الْکافِرِینَ: بر ناگرویدگان، یعنی چونکه با وجود آیات و دلالات بر یگانگی الهی از طریق شرك
باشد. «1» «... لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ » برنگشتیم، لذا مستوجب کلمه عذاب شدیم. نزد بعضی مراد به کلمه عذاب، قول
چون خزنه جهنم استماع این کلام کنند:
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 72 ] ... ص : 272
( قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَکَبِّرِینَ ( 72
قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ: گویند مر ایشان را درآیید به درهاي جهنم، خالِدِینَ فِیها: در حالتی که جاوید باشید در آن، فَبِئْسَ مَثْوَي
الْمُتَکَبِّرِینَ:
پس بد آرامگاهی است مر گردنکشان و معاندان را. چون مقصد اصلی را در این مقام وعید مشرکان است از این جهت وعده
مؤمنان را مؤخر داشته فرماید:
صفحه 226 از 372
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 73 ] ... ص : 272
( وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّۀِ زُمَراً حَتَّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ ( 73
وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا: و برانند به لطف و ملایمت آنان را که پرهیزکارند از عذاب، یعنی ملائکه شتاب زدگی نمایند به رفتن ایشان،
إِلَی الْجَنَّۀِ زُمَراً:
__________________________________________________
. 1) سوره هود/ 119 )
ص: 273
بسوي بهشت فوج فوج بر تقارب مراتب ایشان در شرافت و علو طبقه.
نکته: ایراد لفظ سوق در این مقام بر طریق مزاوجت است، یا به اعتبار آنکه مراکب ایشان را سوق نماید چه در خبر است ملائکه
متقیان را سواره به بهشت روان کنند.
حَتَّی إِذا جاؤُها: تا چون بیایند بهشت را به سعادت ابدي و نعمت سرمدي فایز شوند، وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها: و گشوده باشد درهاي آن
پیش از رسیدن ایشان به آن تا انتظار گشودن آن نکشند و درهاي بهشت باشد. چون به آن رسند، ملائکه به استقبال ایشان بیرون
آیند، وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها: و گویند خازنان رضوان، سَلامٌ عَلَیْکُمْ: سلامتی و ایمنی و تحیت و رحمت خدا بر شما باد، طِبْتُمْ: پاك
بودید در دنیا از معاصی و مآثم، لا جرم به این مرتبه بلند و درجه ارجمند نائل شدید. یا آنکه پاکیزه شدید به مغفرت قبل از دخول
بهشت، یا پاکیزه است شما را این مقام مسرت فرجام.
از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مروي است: چون بهشتیان به در بهشت رسند، در آنجا درختی بینند در زیر آن دو چشمه بیرون
آید، ایشان را گویند در این چشمه غسل کنید، چون غسل کنند ظاهر اعضاي آنها پاکیزه و لطیف شود و هرگز مویهاي ایشان
ژولیده نشود و اعضاي آنها چرگین نگردد، و از چشمه دیگر بیاشامند باطن آنها از جمیع غل و غش و حقد پاك شود، بعد از آن
ظاهر و باطن شما پاك شد. « طبتم » : لذا ملائکه گویند ،«1» لون آنها متغیر نگردد و چیزي که موجب تنفر باشد از آنها به ظهور نرسد
فَادْخُلُوها خالِدِینَ: پس در آئید در بهشت در حالتی که جاوید باشید.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 121 )
ص: 274
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 74 ] ... ص : 274
( وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّۀِ حَیْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ ( 74
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ: و گویند بهشتیان همه حمد و ستایش مر خداي راست، الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ: آن خدائی که راست فرمود به ما وعده
خود را از ثواب و حسن مآب که به لسان انبیاء ابلاغ شده بود. وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ: و میراث داد ما را از زمین بهشت بر وجه تمکن،
نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّۀِ: جا و مقام میگیریم از بهشت، حَیْثُ نَشاءُ: هر جا که میخواهیم. این اشاره است بر بسیاري قصور و منازل.
.«1» و در حدیث وارد شده: کمترین ملک بنده مؤمن در بهشت، هفت مقابل دنیا باشد
در خبر است که هیچکس نباشد که در بهشت منزل نداشته باشد از مؤمن و کافر، پس اگر کافر پیش از موت اسلام نیاورد منزل او
.«2» را به مؤمن دهند
صفحه 227 از 372
اشاره به آن باشد. فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ: پس نیکو است مزد نیکوکاران به بهشت برین. « اورثنا » بنابراین کلمه
[سوره الزمر ( 39 ): آیه 75 ] ... ص : 274
اشاره
( وَ تَرَي الْمَلائِکَۀَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ( 75
وَ تَرَي الْمَلائِکَ ۀَ: و میبینی اي پیغمبر، یعنی وقتی که به مقعد صدق به رتبه قرب رسیده باشی، هر طرف بنگري ملائکه را بینی،
حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ: در حالتی که فراگرفتگان باشند اطراف عرش، یعنی طواف کنند به
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 122 )
2) مدرك یاد شده. )
ص: 275
جوانب عرش بر سبیل لذت نه بر طریق تکلیف عبادت، یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ:
به تسبیح، نفی « سبحان اللّه و بحمده » تنزیه کنندگان و به پاکی یاد کنندگان تنزیهی مقترن به ستایش پروردگارشان، یعنی گویند
صفات سلبیه و به حمد، اظهار صفات ثبوتیه نمایند و این کلام اشعار است به آنکه منتهی و غایت مراتب علیین، استغراق است در
صفات سبحانی.
وَ قُضِ یَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ: و حکم کرده شود، یعنی حق تعالی حکم فرماید میان همه بندگان به راستی، یعنی هر کس را به منزل و مقامی
که سزاوار او باشد از بهشت و جهنم مکان دهد. یا حکم فرماید میان ملائکه به اقامت ایشان در مقامی که به حسب تفاضل ایشان
باشد. وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ: و گفته شود، یعنی مؤمنان گویند که شکر و سپاس مر خداي راست که بر وفق فضیلت براي ما
مقام و مرتبه تعیین فرمود.
خاتمه: ... ص : 275
الحمد للّه رب » و در انتها نیز فرمود « الحمد للّه الذي خلق السموات و الارض » : حکمت در آنکه: نزد ابتداي بیان خلق فرمود
تنبیه بندگان باشد که در ابتدا و انتهاي کارها طریقه حمد و سپاسداري رعایت نموده و عارف شوند به آنکه در مبدء و « العالمین
منتها، حمد سزاوار و مستحق ذات خالق یکتا باشد نه غیر او.
ص: